و نیز قرآن در آیه ۳۶ سوره ابراهیم از حضرت ابراهیم(علیه السلام) حکایت کرده که گفت: «فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی»؛ (و هر که پیرویم کند از من است)، که از ترکیب این دو آیه به دست مى ‏آید: تمامى مسلمانان دنیا از هر جا که باشند فرزندان ابراهیم و از اویند. همچنین در آیه ۳۵ سوره ابراهیم، حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دعایش گفت: «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ»؛ (مرا و فرزندانم را از اینکه بت بپرستیم دور بدار)، که مقصودش از «فرزندانم» مسلمانان است، چون به طور قطع مى ‏دانیم که او براى مشرکینى که از صلب او هستند دعا نمى ‏کند، و نیز خداى تعالى در آیه ۶۸ سوره آل عمران فرموده: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا»؛ (نزدیک تر از هر کس به ابراهیم کسانى هستند که پیرویش کردند، و این پیغمبر است، و کسانى که به این پیغمبر ایمان آوردند).(۱۵) ۹٫ آیه ۹۲ سوره انعام: «وَهَـذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»؛ (و این، کتاب آسمانی مبارکی است که ما نازل کرده ایم، تصدیق کننده ی کتب آسمانی پیشین. برای اینکه به مردم شهر مکه و اطراف آن هشدار دهی). و در آیه ۷ سوره شوری می خوانیم: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها»؛ (و بدین گونه قران عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و اطراف آن را هشدار دهی). در آیه ۱۲۰ سوره توبه نیز می خوانیم: «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ»؛ (مردم مدینه و اعراب اطراف مدینه نباید از فرمان رسول خدا سرباز زنند). نتیجه: قرآن کتابی عربی است که دستوراتش تنها برای مردم مکه و مدینه و مناطق اطراف آن آورده شده است؛ و نه برای ایرانیان یا سایر مردم جهان. پاسخ: اولا: همانطور که در ابتدا بیان شد آیات مختلف قرآن به خوبى گواهى مى ‏دهند که اسلام یک آئین جهانى است و جالب اینکه بسیارى از این آیات در مکه یعنى در آن موقع که هنوز اسلام از محیط این شهر تجاوز نکرده بود نازل شده اند! بنابراین انذار مردم مکه و مدینه و مناطق اطراف آن دو به عنوان مرکز اسلام منافاتی با جهانی بودن اسلام ندارد و طبیعی است که از کسانی که مخاطبان نزدیک قرآن هستند به صورت ویژه نام برده و و دعوت به عمل آید. ثانیا: آیه «ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ» با استفاده از یک بیان عاطفى، همه افراد با ایمان را به ملازمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حمایت و دفاع از او در برابر مشکلات تشویق مى‏ کند و مسلم است که تاکید و تکیه روى مدینه و اطرافش به خاطر آن است که در آن روز کانون اسلام مدینه بود، و الا این حکم نه اختصاصى به مدینه و اطراف آن دارد و نه مخصوص پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است که رهبران خویش را همچون جان خویش، بلکه بیشتر گرامى دارند و در حفظ آنان بکوشند و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند، چرا که خطر براى آنها خطر براى امت است.(۱۶) ثالثا: در مجموع با توجه به مجموعه آیات قرآن می توان گفت که دعوت پیامبر اسلام در جهانى شدنش تدریجى و مرحله به مرحله بوده است: در مرحله اول پس از مبعوث شدن، کار تبلیغ پنهانى اسلام را شروع کرد و در طول سه سال پیامبر تنها کسانى را دعوت مى کرد که کاملًا به آنها اطمینان داشت که اسرار را فاش نمى کنند. در مرحله دوم به حکم آیه ۴۲ سوره شعراء: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»؛ (و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن) مأمور بود تنها فامیل خود را دعوت کند.(۱۷) در مرحله سوم به حکم آیه ۳ سوره فصلت: «کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُون»؛ (کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده در حالى که فصیح و گویاست براى جمعیّتى که آگاهند!) و با توجه به شروع دعوت همگانی خود از مکه، مامور شده آن را اولا به عموم عرب و پس از آن به هر کس «دنبال آگاهی» است ابلاغ کند. و در مرحله نهایی به حکم آیه ۱۹ سوره اعراف: «وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ»؛ (این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد بیم دهم [و از مخالفت فرمان خدا بترسانم]) مأمور شده آن را به عموم مردم برساند؛ به خاطر همین ماموریت بود که پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) نامه به سران بزرگ جهان آن روز در خارج از جزیره عربستان نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد.(۱۸)