🔰به روایت مادر: 🔸واقعا حسش میڪنم خیلی جاها ما لباس های تنش را وقتی از آوردیم خب چون آغشته به خونش بود گذاشتیم در بالڪن تا این هوا بخورد ، خشڪ بشود خون وقتی می ماند بوی بدی پیدا میڪند ولی این نه.، بوی عطر خاصی داشت... 🔹 این بوی عطرش را تا مدت ها من اوایلش خیلی جاها می رفتیم یڪ دفعه این بو را احساس میڪردم، حتی این سری هم توی شلمچه بود رفته بودم راهیان نور آنقدر بوی این را حساس ڪردم آنقدر احساس ڪردم ڪه گفتم رسول اومدی پهلوی من مامان.... یعنی یڪ وقتایی واقعا حسش میڪنم علی الخصوص اون بوشو ... 🌸(شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات)🌸