نشستم توی ماشین... من بودم و راننده و صدای ضبط اهنگ شاد... گفتم ببخشین میشه خاموشش کنید عزادارم... گفت شرمنده نمیدونستم ببخشید و خاموش کرد ضبط رو.. گفت حاجی ببخشید این سؤال رو میکنم، میتونم بپرسم کی بود؟ گفتم مادرم... گفت چی شد که از دنیا رفت؟ گفتم چهل نفرنامرد ریختن روسرش و زدنش... گفت حاجی من خودم هرکار بگی انجام میدم، عرق میخورم و... اما اینکه ببینم رو یه زن دست بلند میشه خونم به جوش میاد... تو دلم گفتم کاش توی عرق خور اونجا بودی و نمیذاشتی... پرسید چندساله بودن؟ گفتم هجده سالش بود گفت حاجی ما رو گرفتی؟ خودت بیشتر از چهل سالته گفتم مادر من، مادر همه است... گفت چطور؟ گفتم حضرت زهرا سکوت کرد... بعد از چند دقیقه گفت یه نوحه دارم برای محرم هست بذارم؟ گفتم بذار گذاشت... من بودم و راننده و صدای سیدجواد که میخوند: یاحسین غریب مادر، تویی ارباب دل من یه گوشه چشم تو بسه، واسه حل مشکل من... یازهرا...