ادامه پاسخ تفصیلی 👆👆 (قسمت دوم)👇👇
همچنین حضرت فرمودند: «در گلهی جعفر کاشانی – چوپان – بزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پولش را دادند، با پول آنان خریداری کن، و گرنه پولش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.
آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است.
حسن بن مثله میگوید به نزد سید ابوالحسن الرضا رفتیم، خادمانش گفتند: «شما از جمکران هستید؟». گفتم: «آری». گفتند: «از اول بامداد، سید ابوالحسن درانتظار شما است.»
پس وارد شدم، پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن گفت: «ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت: شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را رد نکن.» از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.
حسن بن مثله، داستان را مشروحا برای او نقل کرد. سید ابوالحسن، دستور داد بر اسبها زین نهادند. سوار شدند. به سوی ده (جمکران) رهسپار گردیدند.
چون به نزدیک ده رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گله اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گله رفت. آن بز که از پشت سر گله میآمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: « به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلهی من نبود، جز امروز که در میان گله، آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسر نشد».
پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.
سید ابوالحسن الرضا به آن محل آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت. به ساخت مسجد پرداختند.
۴. مونس الحزینِ شیخ صدوق مثل دهها کتاب دیگر او به دست ما نرسیده است اما نقل کردن از آن توسط معاصرین شیخ صدوق که برخی ثقه هستند دلیل بر اعتبار آن هست.
اگر بخواهیم برخی از سندهای حکایت فوق را که آن را به اجمال نقل کردیم بگوییم از مهمترین اسناد آن کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین شیخ صدوق میباشد از آنجا که شیخ صدوق متوفی ۳۸۱ هجری است این داستان در عصر وی بوده است و اولین راوی این اتفاق است. همچنین حسن بن محمد بن حسن قمی هم که هم عصر شیخ صدوق است در کتاب تاریخ قم این واقعه را نقل کرده است.
الذریعه، ج 3، ص 276 و ریاض العلماء، ج 1، ص 319 این داستان را نقل نموده اند.
متن عربي کتاب تاریخ قم، به دست مرحوم محمّد باقر مجلسي، (متوفّاي 1110 هجري) نرسيده، ولي ترجمه ي فارسي آن به دست ايشان رسيده (بحار، ج 1، ص 42) و احاديث مربوط به قم را در جلد «السّماء و العالم» از آن روايت کرده است. (بحار، ج 60، ص 208 – 221)
همچنین شايسته ي تأمّل است که آقا محمّد علي کرمانشاهي، فرزند وحيد بهبهاني، (متوفّاي 1216 هجري) به متن عربي تاريخ قم دسترسي داشته و در حاشيهي خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشي، شرح حال «حسن بن مثله» و خلاصهي داستان تأسيس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربي آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234)
آیت الله مکارم شیرازی در این باره میفرمایند: مسجد جمکران، مطابق روایت موجود به فرمان حضرت مهدی مولانا صاحب العصر و الزمان برای هدف بزرگی در این منطقه خاص از شهر تاریخی مذهبی قم ساخته شده و حسن بن مثله جمکرانی که مردی پاک دل و پاک سرشت بود، در بیداری (و نه در خواب) این دستور را دریافت کرده و با تشریفات خاصی این مسجد را بنا نمود. (مجله حوزه 44 – 43، ص 140)
کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا و سروش
http://telegram.me/mobahesegroup
https://eitaa.com/mobahesegroup
http://sapp.ir/mobahesegroup