#پاسخ_به_شبهات_ولایت_فقیه
1 - انتصاب یا وکالت
⁉️متن شبهه:
یکی از شبهه ها این است که ولایت فقیه نوعی وکالت از جانب مردم است; مانند وکالت نماینده مجلس، که جنبه نیابت دارد، با توجه به این که وکیل موظف است تا آن چه را موکلانش (مردم) خواستند انجام دهد، بنابراین اصل و اساس حکومت، مردم هستند، هر گاه مردم وکالت خود را عزل نمودند، دیگر وکیل حق ندارد از سوی آن ها حکومت کند (1) و فرضا اگر اکثریت جامعه، شخصی را وکیل نمودند، آن ها در حقیقت در امور اجتماعی و سیاسی او را وکیل خود نموده اند تا به نیابت از آن ها به تدبیر امور اجتماعی و . . . بپردازد، ولی اکثر جامعه چه حقی دارد تا در باره اقلیت دخالت کند؟
✅پاسخ:
همان گونه که قبلا گفتیم، حکومت اسلامی براساس «خدامداری » است ; یعنی حکومت از آن خداوند و حق خداوند است، آن را به پیامبر (ص) و امامان (ع) داد، و آنان نیز در غیبت خود، آن را به ولی فقیه واگذار کردند، و به عبارت دیگر فقیه جامع الشرایط را برای اداره حکومت نصب نمودند، و مردم را به اطاعت از او فرا خواندند و فرمودند: «اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه; (2) هر کس از فقها که بر هوس های نفسانی خود مسلط باشد، نگهبان دین بوده و بر روی هوس ها پا نهد، و مطیع فرمان مولایش خدا باشد، بر مردم واجب است که از او پیروی کنند .»
و یا این که امام صادق (ع) در مورد فقیه جامع شرایط فرمود: «. . . فانی قد جعلته علیکم حاکما; (3) همانا من او را حاکم و رهبر شما قرار دادم .»
بنابراین، اصل ولایت فقیه، انتصابی است، آن چه را که مردم حق دارند این است که آن ها توسط خبرگان مورد اطمینان در میان فقهاء، آن فقیهی را که از جهات گوناگون شایسته مقام ولایت است، بشناسند، و مصداق بارز ولایت را پیدا کنند و برگزینند و از او اطاعت نمایند، این گزینش، وکالت نیست، بلکه پیدا کردن مصداق و شناسایی آن فرد شایسته ای است که مطابق معیارها و ضوابط از سوی خداوند و پیامبر (ص) و امامان (ع) نصب شده است .
توضیح بیش تر این که ; ولی فقیه به جای پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) نشسته، همان پیامبری که خداوند در شانش می فرماید: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم; (4) پیامبر (ص) نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است .» این گونه ولایت هرگز از سنخ ولایت بر محجور، و غیب و صغار نیست، و نیز هرگز از سنخ وکالت و نظارت نمی باشد، بلکه بسیار بالاتر و والاتر است، ولایت فقیه به معنی نیابت از امام معصوم (ع) است، نه نیابت از مردم . و حاکمیت در اسلام به معنی سلطه مشروع سیاسی و اجتماعی است، در حالی که وکیل، دارای چنین سلطه ای نیست، و سلطه موکل (آن کس که او را وکیل قرار داده) بیش تر است . و نیز باید توجه داشت که وکالت عقد جایز و قابل فسخ است، اگر رهبر وکیل مردم باشد، آنها می توانند او را عزل و نصب نمایند، در صورتی که عزل و نصب حاکم شرعی، به دست خدا است .
کوتاه سخن آن که در بینش اسلام، مبنای مشروعیت حکومت اسلامی در تمام سلسله مراتب حکومت، اذن و اجازه خدا است، او است که انشای حکومت نموده است، و مردم نیز باید در شناسایی مصداق بارز ولایت فقیه در میان فقیهان، و گزینش او دخالت کنند . یکی از دانشمندان محقق در این راستا چنین می نویسد:
«البته این بدین معنی نیست که در حکومت اسلامی، مردم سهمی ندارند، بلکه سهم عمده دارند، و همین که تشخیص واجدین اوصاف و انتخاب اصلح به آنان واگذار شده، به معنای بها دادن به مردم و ارج نهادن به آرای عمومی است، به آن ها حق انتخاب داده شده تا در پرتو رهنمود شرع، شایسته ترین را برای حکومت، و سپردن مسؤولیت زعامت برگزینند . . . خلاصه آن که در مکتب توحیدی اسلام، حکومت با صرف گزینش مردم انجام نمی گیرد، بلکه با اذن خدا و در سایه رهنمود شرع، با دست مردم شکل می گیرد .» (5) بنابراین، نام جامع و صحیح ولایت فقیه و حکومت اسلامی، «حکومت دینی مردمی » است، نه «حکومت مردمی منهای حکومت دینی » ، زیرا در این حکومت، معیارها و ضوابط گزینش رهبر را، خدا و دین تعیین می کنند، نه مردم، البته مردم مسلمانی که پیرو دین اسلام هستند طبق ضوابط اسلام، به گزینش رهبر می پردازند، از این رو می گوییم: در کشور ما هم شرع و هم دموکراسی به نقطه مشترکی رسیده اند .
کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز
http://telegram.me/mobahesegroup
#ایتا 👇👇
https://eitaa.com/mobahesegroup
#سروش 👇👇
http://sapp.ir/mobahesegroup