@imamzaman_aj        🍃💚داستانِ راستان💚🍃 🍃💖قسمت اول : محدث نوری در ضمن خاطراتش می فرماید: 👇👇 🍃💙 دوست معنویم سید رشتی گفت: در سال 1280 قمری به قصد انجام حج حرکت کردم و از طرف رشت به تبریز رفتم. 🍃💚در تبریز به خانه حاج صفرعلی تاجر معروف تبریزی رفته و به دلیل این که کاروانی برای عزیمت به حج نیافتم سرگردان شده بودم؛ تا آن که حاج جبار جلودار سده ای اصفهانی، کاروانی برای رفتن به «طربوزن» تدارک دید. 🍃💚من یک مرکب برای خود از او کرایه کردم و به راه افتادم و وقتی به اولین منزلگاه بین راه رسیدیم بنا بر تشویق حاج صفرعلی تاجر، سه نفر دیگر نیز به من پیوستند و با یکدیگر همسفر شدیم.؛ 🍃💙 آن سه نفر حاج ملا باقر تبریزی (که به نیابت از شخص دیگری عازم حج شده بود و نزد علما شناخته شده بود)، حاج سید حسین تاجر تبریزی و مرد خدمتکاری بود که او را حاج علی می گفتند. 🍃💚 در بین راه به شهر «ارضروم» رسیدیم و از آن نیز عازم شهر «طرزبون» بودیم. در یکی از استراحتگاه های بین دو شهر حاج جبار جلودار نزد من آمد و گفت: 🍃💙منزلگاه بعدی که در پیش داریم ترسناک است بدین جهت لازم است عجله کنید و از قافله عقب نمانید؛  زیرا ما در بین راه کمی از کاروان فاصله می گرفتیم. حدود دو و نیم یا سه ساعت به صبح مانده بود که همگی با هم حرکت کردیم هنوز به طور تقریبی نیم فرسخ یا سه چهارم فرسخ از منزلگاه قبلی دور نشده بودیم که ناگهان هوا دگرگون و تاریک شد؛ و شروع به بارش برف کرد. 🍃💚در این حال هر یک از دوستانم سرش را پوشانید و به سرعت حرکت کرد. @imamzaman_aj 🏴کانال شناخت امام زمان عج🏴