🌹داستان آموزنده🌹 آورده اند که چون هدهد باز آمد و عذر خویش را گفت و از جریان قوم سبأ خبر آورد، سلیمان گفت: باید بنگریم تا این عذر که آورده ای راست است یا دروغ، اگر دروغ باشد تو را عذابی سخت کنم. جبرییلِ امین از درگاه عزّت، پیام خداوند را آورد و فرمود: ای سلیمان! مرغکِ ضعیف را تهدید می‌کنی که باش تا در کار تو بنگرم که راست می‌گویی یا دروغ؟! ای سلیمان! چرا از مرغی ضعیف، عذری ضعیف را قبول نمی‌کنی؟! به درخواست صدق، او را تهدید می‌کنی؟! چرا از ما معامله با بندگان را نمی‌آموزی ؟ یک کافر زمانی که در دریا بر روی کشتی است بادی می‌آید و آن کشتی در تلاطم امواج اُفتد، کافر از غرق شدن می‌ترسد و بت خود را می‌اندازد و به زبان عذر، دروغ آرد. (در دل متوجه خدا می‌شود و به او متوسل می‌شود) و چون از دریا بیرون می‌آید و از غرق شدن خلاص می‌شود، دوباره بت پرستد و به کفر خویش باز می‌گردد! من به دروغ وی ننگرم و آن عذر دروغ وی را می‌پذیرم و از غرق شدن نجاتش می‌دهم. @mobarz2