ایشان از شاگران آیت الله سعادت پرور(ره) و آیت الله بهجت(ره) هستند . در حال حاضر استاد در قم سکونت دارند. ایشان از برجسته ترین اساتید اخلاق حوزه علمیه ی قم و از مبرز ترین شاگردان مرحوم استاد سعادت پرور هستند که ,استاد سعادت پرور به ایشان اجازه تربیت شاگرد داده اند. مختصری از زندگینامه استاد: اگر کسی در خیابان با او مواجه شود ، سپس به او بگویند یکی از اولیای والای الهی را زیارت کرده ای ، اصلا باور نمی کند. بس که تو دار و مردم دار است. … سخت مشغول فعالیتهای تبلیغی و سفرهای خارجی بود که آوازه استاد سعادت پرور به او رسید. با دلی سوزان و لبانی پر عطش نشانی منزل استاد را جویا شد. کوچه پس کوچه های تنگ بازار را زیر و رو کرد. انتهای یکی از این کوچه ها ، خانه ای کوچک و پر رمز ، در را کوبید. صاحب کتاب جمال آفتاب استاد سعادت پرور، از پشت در نقاب از رخ افکند و با جمال آفتابی اش ، دل رمیده این مجذوب را ربود. داستان او و استادش از همان روز شروع شد. استاد سعادت پرور او را به اندرونی برد ، از آن پس با استادش چه عوالمی را گذرانده ، خودش می داند و خدای خودش. آن قدر بالا رفت که استاد سعادت پرور درباره او فرمود : «چهار تن را تربیت کرده ام تا حوزه از استاد عرفان ، تهی نباشد. “مجاهدی”، یکی از آن چهار است.» استاد با او شرط کرده بود؛ باید قید خیلی چیزها را بزنی؛ از جمله مسئولیتهایت در خارج از کشور. او هم با استاد عهد کرد که بر سر این پیمان بماند. آن قدر محکم بر عهدش ایستاد ، که پس از دو ماه نمایندگی امام ـ رحمه الله ـ در سوریه ، قید همه چیز را زد و کبوتر جَلد آسمان معرفت شد. استاد زیاد دیده بود؛ از درس اخلاق «شهید قدوسی» و « آیت الله مشکینی» و «آیت الله احمدی میانجی» ، تا درس فلسفه ژیلسون و فلسفه هگل « شهید بهشتی» ، همه زلال بود ؛ ولی ظرف او بزرگتر از اینها بود. او فقه و فلسفه و اخلاق را جدی دنبال می کرد ؛ ولی عرفان نظری و عملی برای او چیز دیگری بود. همین بود که از میان این همه استاد متخلق ، آیت الله سعادت پرور را برگزید و تا آخر رهایش نکرد. خودش می گوید: «هر چه دارم از استاد پهلوانی است.» نفس گرم و کلام شیوایش سبب شده ، خیلی از دلدادگان استادش ، پس از استاد به او رو آورند. هر چند خودش می گوید : «تسمع بالمعیدی خیر من ان تراه»! اما تا پای کلامش ننشینی ، کلام عسلینش را نوش نمی کنی. او خیلی حرفها از استاد دارد ؛ بسیاری را گفته و می گوید ، اما بسیارتری را به سینه دارد؛ چون مهر کردند و دهانش دوختند.