آروم آروم میره سمتِ خیمهاش..
پرده رو کنار میزنه
داره تو تَب آب میشه ...
میشینه کنارش
+سجادم؛تنها مردِ غافلهای بابا
وصیتی دارم بهت ...
#صَبر رو در آغوش بگیر بابا
تو مثلِ حیدری ..
باید ببینی دستِ عَمه رو میبندن
باید میبینی خواهراتو میزنن
ولی صبر کن پسرم
#صبرکُن.....💔
آروم در گوشِ پسرش گفت : بابا
حواست باشه ..
منکه رفتم ؛ عمه اومد کسبِ تکلیف کنه
فقط بگو
#عمهجآنعَلَیکُنَّبالفَرار...💔
@mobtalabehossein