مبتلایِحسین:)
مبتلایِحسین:)
دستِ عمه رو رها کرد ؛ با گریه میدَویدُ زمزمه داشت: قَدِّ پدرم به ضربِ سیلی نرسید.. ای دست؛ برس به
قدِپدرمبهضربِسیلینرسید
ایدستبرسبهضربهیِشمشیرش
...