توسل خاص "شهید سلمانیان" به حضرت زینب (س) 🔹مجید سلمانیان خطاب به دوستش می‌گوید: «مدت‌ها منتظر اعزام بودم. دیشب به حضرت زینب (س) گلایه کردم که خانم‌جان سه ماه است پاسپورتم توی جیبم است و پوتین‌ها در پایم، هنر این نیست که بالیاقت‌ها را ببرید. اعجاز شما این است که بی‌لیاقتی، چون من را ببرید، دم‌دمای صبح خوابم دیدم که بی‌بی زینب به من گفت: «بالاخره شما هم قبول شدید.» به حضرت رقیه(س) من این را اعجاز بی‌بی می‌دانم.» 🔹مجید کاملاً داوطلبانه به منطقه اعزام شد؛ اتفاقاً مسئولانش می‌گفتند تو روحانی هستی و رسته‌ات رزمی نیست. مطلقاً اجازه رفتن به او را نمی‌دادند و حکم مبلغ را داشت، ولی مجید خیلی این در و آن در زد که اعزام شود. همه آموزش‌ها را هم در دوره‌های مختلف سپری کرده بود. حتی دو بار به شکل محدود و برای کار‌های تبلیغی به سوریه اعزام شد، اما این‌ها راضی‌اش نمی‌کرد. می‌خواست به صف رزمنده‌ها بپیوندد و بار آخر هم با اینکه به عنوان مبلغ اعزام شده بود، به خط مقدم اعزام شد و خوب می‌دانست که آنجا می‌تواند غیر از کار تبلیغی، اسلحه هم به دست بگیرد و بجنگد. @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم