﷽ 💠پله پله تا خدا❤️ 🔖قسمت دهم 💔شهادت‌صمیمی‌ترین‌رفیق 🤕رضا جان گفت:«هر چی باشه قبوله فقط شما اجازه بده!» 😌گفتم:«وقتی رسیدی سوریه، اول برو حرم بی‌بی زینب علیهاالسلام و سلام منُ به بی‌بی برسون و به خانم بگو مامان من گفته"من بچه‌ام را سالم دادم و سالم هم می‌خوام!"» 🙏رضا جان گفت:«جانِ مامان! تو اجازه بده، مطمئن باش منم میگم.» ☎️روز دوم که به سوریه رسیدند، من با آقا رضا تماس گرفتم و گفت:«مامان من در حرم هستم و همون اول پیام شما رو به بی‌بی رسوندم.» 💞بار اول اعزامش به سوریه، شهید روح‌الله صحرایی و رضای من با هم همسفر بودند. 🔥حدوداً یک‌ماه و نیم از رفتن‌شان نگذشته بود که دم‌دمای صبح روز دوشنبه ۱۶آذرماه ۱۳۹۴، عملیاتی برای آزادسازی منطقه‌ی وادی ترک داشتند و سردار شهید محرمعلی مرادخانی دستور حمله را صادر کرد. 🔫در آن عملیات وقتی آقا روح‌الله برای برداشتن مهمّات اقدام می‌کند، تک‌تیرانداز تکفیری قلبش را هدف قرار می‌دهد... 🎙راوی: مادر شهید با اندکی تغییر ☝️✔️ 🗯... ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم ➕ @modafeaan_haram