ای تا پرواز 6⃣1⃣ هادی حاجی زمانی ⭕️ خودم را با امید برگشتن مجدد دوستانم تسکین می دادم. اصلا فکر شکست عملیات کلی نبودم و این رفتار را تاکتیک تصور می کردم. با این حال خودم را جمع و جور کردم و نگاهی به پاهای زخمیمانداختم. حالا دیگر بدنم سرد شده یود و درد بیشتر را حس می کردم. ناگهان آتش توپ و خمپاره شدت گرفت و توپخانه خودمان دقیقا همان نقطه ای را می کوبید که تا ساعاتی پیش در آنجا مستقر بودیم و حالا دست عراقی ها افتاده بود 🌺 🌺 پیش خودم گفتم. توپخانه عزیز? این آتشباری رو دیر شروع کردی!! شاید حدود نیم ساعتی گذشته بود و دیگر هیچ صدایی از بچه های ایرانی نمی شنیدم. در عوض از دور صداهای جدیدی به گوشم می رسید. به مرور صدا واضح تر می شد. صدای عربی صحبت کردن عراقی ها بود. جیب های خودم را خالی کردم . عکس جیبی حضرت امام بود و آرم لشکر قدس( لشکر قدس تشکلی بود از نوجوانان پایگاه های اهواز که با همت سید جبار موسوی تاسیس شد و سرآغاز تشکیل بسیج جوانان شد) با همه علاقه ای که به این کارت ها داشتم ولی همه را در زمین دفن کردم. پیگیر باشید ⬇️⬇️ ➕ @modafeaanharam_ir ◻️ڪانال مدافعان حـــــرم