😅😅 🍃پسر فوق‌العاده بامزه و دوست‌داشتنی بود.😌 🍂 بهش می‌گفتند: آدم آهنی.🤖 یک جای سالم در بدن نداشت.🥴یک آبکش به تمام معنا بود.😅 🍃 آن قدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. 😄🤪 🍂از آن بچه‌هایی بود که راستی راستی قطب‌نما را منحرف می‌کرد.😁😆 🍃دست به هر کجای بدنش که می‌گذاشتی، جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود...☺️ 🍂اگر کسی نمی‌دانست و کمی محکم جای زخمش را فشار می‌داد و دردش می‌آمد، 🥴نمی‌گفت: مثلاً آخ آخ.😖 یا درد آمد و فشار نده،‌😣 بلکه با یک ملاحت خاصی اسم عملیاتی را به زبان می‌آورد که آن زخم و جراحت را از آنجا داشت؛ 😄 🍃مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم می‌گرفت، می‌گفت: آخ بیت‌المقدس😩 🍂و اگر کمی پایین‌ترش را دست می‌زد، می‌گفت: آخ والفجر مقدماتی.😫😄 🍃و همین طور: آخ فتح‌المبین، آخ کربلای پنج و تا آخر.😂 🍂بچه‌ها هم عمداً اذیتش می‌کردند و صدایش را به اصطلاح در می‌آوردند تا شاید تقویم عملیات‌ها را مرور کرده باشند...😅 😂 ❤️اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️