عملیات طبق برنامه به فرماندهی سردار آغاز شد. پس از کشمکش های فراوان و درگیریهای سنگین بین نیروهای مازندران و تکفیریها👹، حجم آتش تکفیری ها بهشدت افزایش پیدا میکند😣😖 به گونهای هیچکس از نیروهای خودی سربالا نمی آورند و درحالی که همه ی نیروها اصطلاحاً وامانده بودند سردار دستور حمله میدهند💣 و میگویند که نباید در این خاکریز و گودال بمانیم و الا کاری از پیش نمیبریم و محاصره سنگینتر میشود☝️، اما یک سری از نیروها میگویند حاجی آتش دشمن خیلی سنگینه بلند شیم میزنند! در اینجا همرزم سردار نقل میکند که سردار برافروخته شد و انگشت به سمت بچه ها گرفت☝️ و گفت: "#رهبر گفته حلب باید آزاد بشه" من میرم هرکی خواست بیاد هرکی خواست بمونه. همرزم سردار نقل میکند که سردار تیربار بهدست گرفت و از خاکریز بلند شد و شروع کرد به تیراندازی کردن به طرف نیروهای تکفیری👹. بگونهای سردار تیراندازی میکرد که ما میدیدیم که سردار یکی پس از دیگری دارند تکفیریها رو به درک میفرستند👌 و شروع کردند به رجز خواندن که:
"ای تکفیری ها من محرمعلی مرادخانی #شیعه علی بن ابی طالب از ایران آمدم تا همه شمارو به درک واصل کنم☝️
شهید مدافـع حـرم محـرمعلے مرادخانے🌺🍃
#سالروزشهـادت🕊🕊🕊
@modafeaneharaam