بعد از عقد هروقت به زیارت یا حتی مراسمات مذهبی می‌رفتیم، می‌گفت «می‌دانی که باید برای من چه دعایی کنی؟ دعا کن #شهید شوم🕊❤️.» همیشه در دلم می‌خندیدم و دعا می‌کردم چراکه به خودم می‌گفتم کسی باید دعا کند که خیلی خوب، پاک و معنوی باشد تا دعایش بگیرد🌹. البته به صالح می‌گفتم «دعا می‌کنم، اما خواهش می‌کنم دائماً تکرار نکن!»☝️ در تماس‌هایش از #سوریه اغلب حرف‌هایمان احوالپرسی معمولی و... بود☎️. قبلاً گفته بود «تلفن‌ها کنترل می‌شود» اما من نمی‌توانستم، دائماً می‌گفتم که «دلم تنگ شده❤️...کی می‌آیی😔؟» صالح لحظاتی سکوت می‌کرد.... من با جنس این سکوت آشنا بودم. وقتی چاره‌ و راه‌کاری نداشت، سکوت می کرد😞. می‌گفت «می‌دانی که تلفن‌ها کنترل می‌شود؟» می‌گفتم «بله، اما دلم واقعاً برایت تنگ شده😔💔» شهید مدافع حرم عبدالصالح زارع #سالروز_شهـادت🕊🕊 ‌@modafeaneharaam