در عملیات آزادسازی مناطق چندین خمپاره سمت ما ریخته میشد ولی هیچکدام آسیبی نمیدیدیم😊، علیرضا گفت: احمد چرا هر چی میزنن ما هیچیمون نمیشه❓‼️ از روزی که ما در سوریه با هم هستیم من و تو سالم میمانیم....😕 یا مشکل از تو هست یا از من..... من به شوخی گفتم: حتماً مشکل از تو هست... علیرضا هم در ادامه گفت: نه احمد مشکل از توست....😒 دوروز بعد حدود ساعت نزدیک ۱۲ ظهر آتیش سنگین موشک و خمپاره به محل استقرار ما شروع شد....سمت تانک دویدیم تا به آنان شلیک کنند.... ولی برق تانک کار نمیکرد😱 من رفتم تا لودری که برای ساخت خاکریز بود را بیارم و تانک رو بکسل کنیم و روشن کنیم.....تا از علیرضا دور شدم ناگهان صدای خمپاره عجیبی بلند شد‼️ به سمت علیرضا برگشتم علی غرق خون بود..😭 علیرضا از ناحیه پهلوی راست مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته بود و آخرین جمله اش: السلام علیک یا اباعبدالله الحسین و مثل مادرش حضرت زهرا به شهادت رسید😭 علیرضا درست میگفت مشکل از من بود تا از پیشش رفتم شهید شد😢 راوی: همرزم شهید شهید علیرضا قنواتی🌹 #سالروز_شهادت🕊 @Modafeaneharaam