شب همه اش ظلمت و تاریکی نیست، شب همه اش سکوت و آرامش نیست... شب گاهی پر است از بی قراری های کودک منتظر بابا... پر است از درماندگی بانویی که میخواهد کودک را آرام کند ... اما چگونه؟ گاهی شب مملو التماس است و اشک... پر است از نوای یکبار دیگر بیا... تو خودت کمکم کن... شب پر از صداست ...صدای هق هق گریه دختری و یا شاید پسری... صدای درد فراق...شب پر است از نگاه... خیره به یک قاب عکس که هنوز هم با لبخند تو را می نگرد... شب گاه شکستن است برای بانوی جوانی که تمام روز سعی کرده هم پدر باشد و هم مادر... بانویی که نمی داند تب جدایی را تاب آورد یا فوج نگاه و حرف مردمانی که نمی فهمند شهید یعنی چه؟ شب لبریز است از غربت و تنهایی ... لبریز از نبودن و ندیدن پدری که آسمانی شد... 💔 نازنین زهرا دختر 🕊