✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۶) از خارج شد و به محل رسید. که حاکم از طرف امیرالمومنین بود، دو پسرش به نام‌های و و را پیش یکی از افراد قبیله گذاشته بود. که از این خبر مطلع شد دستور داد که آن دو پسر نوجوان عبیدالله را پیش او بیاورند اما آنها در مقابل خواسته‌ی ایستادگی کرد و با لشکرش به خانه‌‌ی او حمله کردند، او را کشتند و هر دو را زدند. سپس به طرف حرکت کرد. او ابتدا یکی از به نام را که بزرگ بود ، دستگیر کرد و ، سپس پسرش ، که او هم از بزرگان بود، دستگیر و گردن زدند. همه اهل شهر را جمع کرد و آنها را تهدید کرد و گفت: ای مسیحیان و ای برادران میمون‌ها! به خدا قسم اگر خبر ناخوشایندی از شما به من برسد، و چنان می‌کنم که نسلتان قطع شود و مزارع‌تان از بین برود و خانه‌هایتان خراب شود،پس حواستان باشد. سپس به رفت در آنجا را که از و بزرگ قبیله بود ، به طرز فجیعی کشت. به هرجا که می‌رسید عده‌ای را به سر می‌فرستاد و از حاضران آنجا از عثمان می‌پرسید اگر می‌گفتند: او مظلومانه کشته شده آنها را رها می‌کرد در غیر این صورت همه را از دم تیغ میگذراند و این کار را در طول همه راه انجام داد تا که به رسید. @modafehh