✍️
#شما_نوشتید
سلام مولای من
سلام آقای صبورم
باز هم منم،
آهوی گریزپای بزم نوکری !
حتم دارم این نامهها را که میخوانی، جای کلمات،
اشک میخوانی و دلتنگی میبینی.
حتم دارم نامههایم را که میخوانی، پدرانه فراموش میکنی خطایم را و گرچه زود متوجه نشوم اما، حتم دارم با خواندن هر واژه و دیدن هر اشکِ قبل از نوشتناش،
به آغوش گرفتهای مرا
میدانم عزیزِ جانم، میدانم ..
هر زمان که دست شما را رها کردم، به ظاهر نفس کشیدم و زندگی کردم. که من در این دوری، در گیرِ گناه و خطا بودم
هر گناه؛ لکهی ننگ سنگین و گرانی بود که به جانم خریدم و در عوض فروختم نگاهت را، ارزان تر از همه چیز .. خوب میدانم
اما تو خود شاهدی
که چگونه ثانیه به ثانیهی هفتهها را به شوق دیدار و ملاقات شما دویدم. غمگین مباش که زمین خوردم .. اصلا خوشا احوال من که جمعهها را میان هر عبارت دعای ندبه گم شدم و تو را پیدا کردم ..
#شین
___