کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
آیات 60-42 آل عمران، قسمت سوم بخش هفتم ● توّفى حضرت عيسى به معناى گرفتن آن حضرت از دست يهود است
آیات 60-42 آل عمران ، قسمت چهارم بخش اول ● منظور از ((رفع عيسى به سوى خدا)) و ((تطهير او از كافران )) و از آنجائى كه در آيه شريفه كلمه ((رافعك )) مقيد به قيد ((الى )) شده معلوم مى شود كه منظور از اين رفع ، رفع معنوى است نه رفع صورى و جسمى ، چون خداى تعالى در مكانى بلند قرار نگرفته تا عيسى (عليه السلام ) را به طرف خود بالا ببرد، او مكانى از سنخ مكانهاى جسمانى كه اجسام و جسمانيات در آن قرار مى گيرند ندارد، به همين جهت دورى و نزديكى نسبت به خداى تعالى هم دورى و نزديكى مكانى نيست ، پس تعبير مذكور نظير تعبيرى است كه در آخر همين آيه آورده و فرموده : ((ثم الى مرجعكم ...))، مخصوصا اگر منظور از توفى قبض روح باشد كه خيلى روشن خواهد بود كه منظور از رفع ، رفع معنوى است يعنى ترفيع درجه و تقرب به خداى سبحان ، نظير تعبيرى كه قرآن كريم درباره شهدا يعنى كشته شدگان در راه او آورده و فرموده : ((احياء عند ربهم يرزقون ))، كه منظور از كلمه ((عند)) ظرف مكانى نيست ، بلكه تقرب معنوى است و باز نظير تعبيرى كه در سوره مريم در شأن ادريس (عليه السلام ) آورده فرموده : ((و رفعناه مكنا عليا))، كه منظور از مكان در آن جمله مكانت و منزلت است ، نه مكان مادى . و چه بسا گفته باشند كه مراد از ((رفع عيسى (عليه السلام ) به سوى خدا بالا بردن روح و جسم عيساى زنده به آسمان است )) چون از ظاهر قرآن شريف بر مى آيد كه خداى تعالى عيسى (عليه السلام ) را در حالى كه زنده بود به آسمان مادى و جسمانى بالا برده و مقام قرب خداى سبحان و محل نزول بركات و مسكن ملائكه مكرم هم همين آسمان مادى است و شايد در آينده ان شاء اللّه موفق شويم بحثى پيرامون معناى آسمان ايراد كنيم . در آيه شريفه اول ((توفى )) آنگاه ((رفع )) و سپس ((تطهير از كافران )) ذكر شده و تطهير از كافران را فرع و تابع رفع قرار داده و اين مى رساند كه منظور از تطهير هم تطهير معنوى است نه ظاهرى ، چون گفتيم منظور از ((رفع )) رفع معنوى است ، پس تطهير عيسى دوريش ‍ از كفار و مصونيتش از معاشرت با ايشان و افتادنش در جامعه آلوده به قذارت كفر و جحود است . وَ جَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوك فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيَمَةِ اين قسمت از آيه وعده اى است از خداى تعالى به عيسى (عليه السلام ) كه به زودى پيروانش بر مخالفين كافر به نبوتش ، تفوق پيدا مى كنند و اين تفوقشان تا روز قيامت دوام مى يابد و اگر اين طايفه متفوق را به وصف ((آنهائى كه تو را پيروى مى كنند)) ترجمه تفسير الميزان جلد 3 صفحه : 327 و طايفه ديگر را به وصف ((آنهائى كه كافر شدند)) توصيف نموده با اينكه مى توانست نام طايفه را ببرد مثلا بفرمايد: بنى اسرائيل يا يهوديانى كه به شريعت موسى (عليه السلام ) گرويده بودند و يا عنوانى ديگر، براى آن بود كه بفهماند اگر طايفه اول تفوق پيدا مى كنند براى اين است كه پيرو حقند و اگر طايفه دوم زير دست قرار مى گيرند به خاطر اين است كه منكر حق بودند، پس اين نكته هم روشن مى شود كه مراد از ((اتباع )) در آيه شريفه پيروى حق است ، اتباعى است كه مرضى خداى سبحان است ، پس عبارت كسانى كه تو را پيروى مى كنند تنها صادق بر افرادى از نصارا است كه تا قبل از ظهور اسلام و نسخ شدن دين عيسى (عليه السلام ) بر نصرانيت استوار بوده اند و نيز بر افرادى از مسلمانان است كه بعد از ظهور اسلام در پيروى از اسلام استقامت كردند و مى كنند، چون پيروى از اسلام هم پيروى از حق و در نتيجه پيروى از مسيح (عليه السلام ) است . 🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸 🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹 🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺 ▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei