خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا
برام جالب بود که نویسنده کتاب می گفت: "چهار سال داشتم فکر می کردم که آیا این کتاب رو چاپ کنم یا نه؟ چون ممکنه دید آدم ها به خانواده شهدا عوض بشه". من که خودم از خوندن کتاب خیلی لذت بردم و همیشه هم معتقدم که نه شهدا و نه خانواده شهدا قدیس نیستن!! 😶 چشم که به هم بزنی، رو به روی ننه علی نشستی و خاطرات دو پسر شهیدش رو می شنوی. با شروع کتاب بی مقدمه بهت زده شدم!! توی مترو این کتاب رو خوندم. وقتی به خودم اومدم دیدم دو تا ایستگاه رد کردم 🙄. صفحات اول کتاب چنان سحرم کرد که چندین بار جلد کتاب را چک کردم،دارم درست می خونم؟ این حرفا رو مادر شهید داره می زنه؟؟؟؟ این کارا رو پدر شهید کرده؟؟ من مشاور پیش از ازدواجم.اصلا این ها چرا با هم ازدواج کردن؟! انگار برخی مردا همچین هم قشر آسیب پذیر نیستن😏😒. پدر شهیدان طرفدار شاه و مادر شهیدان انقلابیه. قبل از انقلاب مانع مبارزه علیه شاه میشه و بعد از انقلاب هم مانع رفتن بچه هاش به جنگ می‌شه. وقتی هم که می فهمه بچه هاش رفتن جبهه، مادرشون رو حسابی کتک می زنه!! پدرشون بعد از شهادت پسرش می گه: "زهرا تو بچه های منو فرستادی جلوی توپ و تانک. خدا ازت نگذره زن! کمر منو شکوندی. ی روز هم که از عمرم باقی مونده باشه، انتقام خون بچه هام رو ازت می گیرم." تموم صحنه های کتاب چالش های ی ازدواج ناموفق رو بیان می کنه. اگر می خواید ببینید ی آدم انقلابی با ی آدم ضد انقلاب ازدواج شون چه شکلی میشه، این کتاب رو بخونید. **قسمتی از کتاب:" خواب های قبل از تولد امیر بالای سر تابوتش برام معنا شد. بالای سر تابوتش بهش گفتم: نمی بوسمت، این بوسه من باشه طلبم از تو برای روز قیامت در محضر حضرت زینب و حضرت زهرا." پ. ن: - از دوستی که این کتاب رو برام هدیه فرستاد، صمیمانه ممنونم.