آیت الله سید محمد ضیاءآبادی (قسمت اول) شرح زیارت جامعه کبیره -37  وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ { وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ اِلَيْكُمْ } « [ما اعتراف مي‌ كنيم كه] حقّ با شما و در سراسر زندگي شما و از جانب شما و بازگشتش به سوي شماست». حقّ چيست؟ حقّ يعني موجودي كه واقعيّت و ثبات دارد.در مقابلش، كلمه‌ي باطل است كه واقعيّت و ثبات ندارد و در معرض زوال و فناست و لذا كلمه‌ي حقّ از اسماء مقدّس خداست؛يعني، آن ذات اقدس كه حقّ به معناي واقعي كلمه است و هستي و ثبات و بقاء عين ذات اوست، الله جلّ جلاله است.بقيّه‌ي كائنات، از هر قبيل كه باشند، ذاتاً واقعيّتي ندارند،مگر از طرف او پرتوي به هر مخلوقي افاضه شود؛وگرنه،خود مخلوق از آن جهت كه مخلوق است، ذاتاً نه واقعيّتي دارد نه ثبات و بقايي؛به هر مقدار كه او افاضه‌ي هستي كند، تحقّق و ثبات و بقايي مي ‌يابد و سپس به اراده‌ي او فاني مي ‌گردد.پس، حقّ به معناي واقعي كلمه،منحصر به ذات اقدس خداست و لذا در قرآن كريمش به همين عنوان از خود تعبير مي‌ كند: { فَذلِكُمُ اللهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ...}؛[1] «آن الله[كه با صفات قبلي توصيف شده است]پروردگار حقّ شماست...». { فَتَعالَي اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ...}؛[2] «بلند مرتبه است الله كه سلطان حقّ است...». { ذلِكَ بِأنَّ اللهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ...}؛[3] «حقيقت اين كه، تنها الله حقّ است و آنچه جز او[بدون اذن او]مي ‌خوانند باطل است...». آنچه ماندني است حقايق آسماني است خداي متعال، در قرآن كريم، حقّ و باطل را كنار هم گذاشته و با هم مقايسه كرده است: { أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَة بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَة أوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ...}؛ «خداوند از آسمان آبي فرستاد و درّه‌ها و نهرها، هر يك به قدر ظرفيّت خود، از آن آب در خود جاري ساختند و سپس سيل بر روي خود، كفي حمل كرد...خدا اين ‌چنين حقّ و باطل را مثل مي ‌زند...». گاهي نهر آلوده است و قهراً قذارات و كثافات آن بر اثر فشار آب، از جا كنده و روي آب سوار مي ‌شوند و همراه آب به حركت در مي ‌آيند. اين زبد و كفِ روي آب است و دوامي ندارد. {...فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي اْلاَرْضِ...} «...امّا كف‌ها به بيرون پرتاب مي ‌شوند ولي آنچه نافع به حال مردم است، در زمين باقي مي‌ ماند...». هميشه در عالم اين طور بوده است؛ باطل‌ها موقّتاً جلوه ‌اي داشته‌ اند.فرعون و شدّاد و نمرود و معاويه و يزيد و بني‌اميّه و بني‌عبّاس آمده ‌اند و رفته ‌اند. اينها همه باطل‌ هايي بودند و مانند كفِ روي سيل جلوه‌ي موقّتي داشتند و رفتند.آنچه نافع به حال مردم است و آب حيات است،همان حقايق آسماني است،آنها مي ‌مانند.زَبَدها رفتند، تا روز قيامت هم زبدها مي ‌روند و حقايق وحي و نبوّت و امامت، كه خدا خواسته باقي بمانند، مي ‌مانند. {...كَذلِكَ يَضْرِبُ اللهُ اْلاَمْثالَ}؛[4] ...خدا اين ‌چنين مثل‌ ها مي‌ زند تا مردم حقّ و باطل را از روي تشبيه به سيل و زبد بشناسند و فريب جلوه‌ هاي موقّت باطل را نخورند. حقّ با شما اهل بيت (علیهم السلام)همراه است حال، خطاب به اهل بيت (علیهم السلام)عرض مي ‌كنيم : (وَ الْحَقُّ مَعَكُمْ)؛ حقّ به معناي واقعي ‌اش با شما همراه است.تنها شما هستيد كه بلاواسطه مورد عنايت حضرت حقّ مطلق قرار گرفته ‌ايد و از همه سو مورد حمايت و پشتيباني او هستيد. (وَ فِيكُمْ)؛ حقّ در سراسر زندگي شما جلوه‌ گر است،در افكار و عقايد و اخلاق و اعمال شما بارز است. (وَ مِنْكُمْ)؛ حقّ در عالم خلق از شما نشأت گرفته و در تمام كائنات تجلّي كرده است.البتّه، شكّي نيست در اين كه منبع فيّاض و مبدأ هستي ذات اقدس الله(جَلَّ جَلالُه و عَظُمَ شَأنُه) است ولي خداوند از طريق اسباب، امور خلق را تدبير مي ‌كند و فرموده است: {...وَ ابْتَغُوا إلَيْهِ الْوَسِيلَة ...}؛[5] «...براي رسيدن به [فيض بركات] او ابتغاء* وسيله كنيد [و از طريق وسايل به او تقرّب بجوييد]...». افاضه‌ي بركات عالم از طريق مقام اعظم اهل بيت (علیهم السلام) مولاي ما هم فرموده است: (يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ)؛[6] سيل بركات هستي از منبع فيّاض بر قلّه‌ي كوه وجود من نازل مي ‌شود و از دامن من سرازير گشته به ساير موجودات عالم مي ‌رسد.هر چه بركات وجود، اعمّ از تكويني و تشريعي، در عالم هست،از طريق مقام اعظم و اقدس ولايت اهل بيت (علیهم السلام) افاضه مي‌ گردد.◀️