نظام محاسبات توقف 🔹در اولین روزهای جنگ اطلاعیه های سپاه پایان موشکباران ایران را منوط به توقف اسراییل کرد. این در حالی بود که پیام‌رهبری سخن از "سرنوشت" شوم اسراییل میگفت. این دو بیان مخالف هم نبودند. ایران معتقد بود ضربه ای که میزند یک نکته حیاتی را در اسراییل پایان میدهد و آن مساله امنیت است. به لحاظ سیاسی هم نشان میدهد ضربه بزنند بدتر میخورند و این یعنی ظهور اقتدار ایران. ایران طرحش برای محو اسراییل اضلاع متعددی داشت که ضربه های نظامی یکی از بخشهای این پازل بود. 🔹اسراییل برای اینکه محو شود باید کارایی خود را در منطقه از دست بدهد. یعنی ابرقدرت منطقه نباشد. این نیاز داشت محاسبات حاکمان و مردم منطقه تغییر کند که این جنگ نشان داد در این جهت منطقه رشد جدی کرده، باید عناصر قدرت حلقه آتش حول اسراییل فعال باشد که هست، باید در جبهه داخلیش نیز اولا احساس ناامنی و بعد احساس دیگری کنند که خواهم گفت. 🔹با ادامه جنگ سپاه از روی ناامنی در جبهه داخلی اسراییل رفت روی احساس "رعب" . او در این جهت موفق بود. هم اطلاعیه هایش، هم سبک ممتد ضربه هایش و... بحث طرح توقف جنگ نیز به دیپلماسی ما سپرده شد. با همان منطق قبلی یعنی اسراییل نزند تا ما نزنیم و معنای این جمله آن بود که ضربه آخر را ایران باید بزند. 🔹ضربه "بشارت فتح" هم البته لازم بود، ایران معتقد بود تاسیساتش ضربه جدی نخورده و کسی هم کشته نشده ولی چون آمریکا از خط قرمزش عبور کرده پس ما هم از خط قرمز او عبور خواهیم کرد لذا پایگاه فرماندهی اش در منطقه ضربه خورد. دشمن در نهایت توقف را با شرط ایران پذیرفت. توقف باید اول توسط خود دشمن اعلام میشد که شد. بعد عراقچی اعلام کرد. ضربه آخر ایران هم البته سهمگین، پر حجم و با گستره بالا زده شد. 🔹البته در نهایت سعی کردند بازی درآورند گفتند ایران نقض کرده و بعد بیایند در آسمان کشور و دو سه تا انفجار در خاکها که با ریزپرنده و امثالهم درست کنند و بعد بگویند ترامپ عصبانی شده و چه و چه ولی کلش یک شوی تبلیغاتی بود. همین را هم ایران تحمل نکرد و به صورت جدی دشمن را تهدید کرد. البته ریزپرنده ها در ایران فعال بودند این را هم اسراییل گردن نمیگرفت، همانطور که تله های حماس در غزه و کرانه و کشته شدن چندین افسر و سرباز اسراییلی در روز گذشته را ایران گردن نمیگرفت و به ایران ارتباطی نداشت. 🔹توقف جنگ بر اساس معادله طبیعی ایران رقم خورد نه ضعف پدافندی و اطلاعاتی و چه و چه، چون اگر این بود روز اول جنگ که غافلگیر شدیم باید جنگ را متوقف میکردیم. اما سخن از مذاکره چرا؟ مذاکره همانطور که قبلا هم بیان شد یا اثر دارد یا اگر نه ، لااقل باعث میشود در صورت هر حمله مجددی از سوی دشمن ایران چهره منطقی و معقولش را حفظ کند، انسجام داخلی اش ضربه نبیند، زمان داشته باشد و ثمرات دیگری که در همین جنگ هم خود را نشان داد. 🔹برخی از دوستان معتقدند جنگ نباید متوقف میشد تا اولا دشمن فرصت نکند پدافند بی خاصیت شده اش را ترمیم کند و فرصت نکند کار اطلاعاتی خود را برای زدن مدیران و فرماندهان بیشتر تکمیل کند. نگرانی درستی است اما بالاخره این رفقا یک سوال را باید جواب بدهند، سوالی که هر فرمانده و طراح جنگی روز اول جنگ باید پاسخش را بداند، اینکه هدف چیست و جنگ را کی تمام میکنیم. ایران روز اول این هدف را مشخص کرد و گفت وقتی دشمن دست ها را بالا ببرد و آخرین ضربه را ما بزنیم. اینگونه ثابت میشود ایران ابرقدرتی بازدارنده است و امنیت دشمن زیر سوال میرود و رعب در داخلش فراگیر میشود و... این اتفاق خیلی زود افتاد. دقت داریم که این صرفا توقف است، بحث گفتگو و صلح با اسراییل که برای ایران معنا ندارد، بلکه در نسبت با آمریکا و اروپا در بحث هسته ای مطرح است. در اینجا نیز ایران غنی سازی صفر را که نپذیرفته، داراییهای جدیدی هم به دست آورده مثل توقف همکاری با آژانس و ابهام در فعالیتهای بعدی اش. 🔹ایران البته به سرعت در حال ترمیم ضعفهای خود است، و دقت کنید حضور سردار قاآنی در جشن پیروزی برای اطمینان ما و هم برای درک شکست دشمن معنا دار است. علی مهدیان