بحران دروزها در سوریه: شکاف داخلی، نفوذ اسرائیل و تهدید تجزیه استان السویداء(۱)
۲۷ تیر ۱۴۰۴
۰ خواندن این مطلب ۱۱ دقیقه زمان میبرد

نون بوست
وزارت داخله سوریه روز چهارشنبه ۱۶ ژوئیه اعلام کرد که با مشایخ و بزرگان دروزها به توافقی برای توقف خشونت و آتشبس در استان السویداء دست یافته است و موانع امنیتی در آنجا مستقر خواهد شد تا اطمینان حاصل شود که این منطقه کاملاً در چارچوب دولت سوریه ادغام شود، پس از اینکه وضعیت به سطحی نگرانکننده از تشدید خشونت رسید و نگرانی فزایندهای درباره طرح تقسیم و شعلهور کردن فتنه داخلی وجود داشت.
در این زمینه، شیخ عقل طایفه دروز در السویداء، یوسف جربوع، حمایت کامل خود را از این توافق اعلام کرد و اشاره کرد که این توافق از حمایت گسترده جامعه دروز و اکثریت ساکنان استان برخوردار است و هرگونه سوءاستفاده از پرونده دروزی را رد کرد و تأکید نمود که هر تعرضی به دولت سوریه «تعرض به ما است».
از سوی دیگر، در حالی که نگاهها به ضرورت آرامش پس از افشای طرح اسرائیل برای استفاده از این پرونده به منظور اهداف استعماریاش معطوف شده بود، رئیس روحانی طایفه موحدین دروز، حکمت هجری، توافق را رد کرد و تأکید کرد که بر مبارزه پافشاری دارد. پیش از این، وی از رئیسجمهور آمریکا دونالد ترامپ و نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو خواسته بود تا برای «نجات السویداء» مداخله کنند.
حمایت جربوع از مسیر آرامش و تلاش وی برای جلوگیری از فرصت دادن به توطئهگران علیه دولت سوریه در مقابل خطابه هجری که با زبانی تشدیدآمیز و رد صریح هر توافقی با دولت که آن را «باندهای مسلح» خواند همراه بود، نشاندهنده تقسیم واضح در میان دروزها درباره صحنه سیاسی، چه در داخل سوریه و چه در قبال اسرائیل است.
این شکاف تازه به وجود نیامده، بلکه ریشههای عمیقی در داخل و خارج دارد که طی سالها توسط دستگاه اسرائیلی تغذیه شده و امروز به دنبال بهرهبرداری از آن برای تحریک فتنهها و نزاعهای طایفهای و سوءاستفاده از تنشهای اجتماعی و اقتصادی بین دروزها و دولت سوریه است تا برنامههای توسعهطلبانه منطقهای خود را پیش ببرد، برنامهای که عمدتاً بر محور اقلیتها استوار است و یکی از مهمترین ابزارهای پروژه صهیونیستی در خاورمیانه محسوب میشود.
انشقاق درونی زودهنگام
به نظر میرسد این انشقاق بخشی ذاتی از ساختار طایفه دروز باشد و یکی از ویژگیهای بنیادین مرتبط با شکلگیری و تکامل آن است، زیرا این شکاف به هویت مرجع، ریشههای تاریخی و پسزمینه ایدئولوژیک آن برمیگردد. در مورد منشا نامگذاری، تفاسیر متفاوتی وجود دارد؛ گروهی آن را به دوران خلیفه فاطمی ششم، الحاکم بأمرالله (حکومت ۹۹۶ تا ۱۰۲۱ میلادی) نسبت میدهند که با محمد بن اسماعیل الدَرزی (نسبت به اهل درزه، یعنی سازندگان لباس) مرتبط است که به شام مهاجرت کرد و طایفه بعداً به نام او شناخته شد.
در مقابل، برخی دیگر مؤسس واقعی مذهب را حمزه بن علی بن محمد الزوزنی میدانند که از بنیانگذاران اصول عقیده دروز و نویسنده اصلی متون آن است و نسبت دادن طایفه به «الدَرزی» را رد میکنند، به این دلیل که نسبت زبانی درست نام او باید «الدَّرَزیون» باشد نه «الدروز» و منشا نامگذاری را به مفهوم «درز مغز» (به معنی تکیه بر عقل به عنوان منبع شناخت) نسبت میدهند.

دروزیها از جمله طوایفی بسته و متمایل به انزوا هستند که دعوت آنها بین سالهای ۱۰۱۷ تا ۱۰۲۰ میلادی آغاز شد و تا سال ۱۰۴۳ ادامه داشت، زمانی که تصمیم گرفته شد درِ پیوستن به این طایفه بهطور کامل بسته شود. از آن زمان به بعد، عضویت تنها محدود به کسانی است که بهصورت دروزی متولد شدهاند و ورود افراد جدید از خارج طایفه ممنوع شده است.
با وجود این انزوای نسبی، طایفه برخلاف رویهاش به برخی شخصیتهای اهل سنت اجازه پیوستن داد، هرچند که این موضوع با مخالفتهایی در داخل طایفه روبرو بود. در سال ۱۶۱۱، والی سنی سوریه، علی جنبلاط، به این طایفه پیوست و پس از آن، فرمانده سنی یمنی، محمد الأطرش نیز به آنها ملحق شد. به مرور زمان، فرزندان این دو خانواده به نمادهای رهبری در طایفه دروز تبدیل شدند که در سوریه، لبنان و فلسطین پراکندهاند.
به مرور زمان، فراخوانهایی برای نزدیکی به مذهب اهل سنت مطرح شد، اگرچه بخش وسیعی از اعضای طایفه این موضوع را رد کردند. از برجستهترین مدافعان این نزدیکی، امیر شکیب أرسلان بود که صراحتاً خود را سنی مذهب اعلام کرد، و همچنین کمال جنبلاط که دانشجویانی را برای تحصیل در رشته فقه اسلامی به دانشگاه الأزهر فرستاد و مذهب شافعی را پذیرفت، پیش از آنکه در سال ۱۹۷۷ به دست رژیم حافظ اسد ترور شود.