در سپاه کار می‌کرد اما نمی‌دانستم چه کاری انجام می‌دهد هر وقت از او می‌پرسیدم در سپاه چه کاره‌ای جواب می‌داد: « من در سپاه جارو می‌کشم » واقعاً باور کرده بودم که او در سپاه مستخدم است. قرار شد برایش برویم خواستگاری دختر خانم از شغل ناصر پرسید و سرم را بالا گرفتم و گفتم : پسرم در سپاه مستخدم است. یک روز چادر سر کردم و به مسجد جامع محلمان رفتم . در حال و هوای خودم بودم که سخنران آمد و شروع کرد درباره جنگ و ... صحبت کردن نگاهش کردم خیلی شبیه ناصر بود. شک برم داشت. وقتی از دیگران سؤال کردم ، فهمیدم ناصر یکی از سرداران سپاه است ! من اصلاً از این موضوع اطلاع نداشتم ! » روایت از مادر شهید ناصر قاسمی رئیس ستاد لشکر ۳۲ انصار الحسین (ع) در کتاب «یک جرعه آفتاب» ✅https://eitaa.com/mohammadmahdishirmohammadi ✍ باغ اندیشه محمدمهدی شیرمحمدی