『  💔 』 : 🌹«چه می‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور، مثل شلمچه و فکه، به سمت حلب و دمشق راه بیفتد. فکرش را بکن، راه می‌روی و راوی می‌گوید اینجا قتلگاه 🌷 است، یا اینجا را که می‌بینی همان جایی است که 🌷 را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلا اینجا همان جایی است که 🌷 نماز جماعت می‌خواند، 🌷 بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد، 🌷 را که می‌شناسید، همین‌جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی می‌کرد، یا 🌷 آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود، یا 🌷 اینجا عباس‌وار پرکشید. خدا بیامرزد 🌷 را همین‌جا سرش بالای نیزه رفت و 🌷 در این دشت با یارانش پر کشید. عجب حال و هوایی می‌شود ، عجب حال و هوایی...»