🏴 شب ششم
#قاسم_بن_الحسن
آنقدر سنگ به او خورد که آخر افتاد
بی رمق بود ازین فاصله با سر افتاد
سعی میکرد نیفتد، ولی بدتر افتاد
عمه میگفت بخود، جانِ برادر افتاد
به زمین خورد به دورِ تن او جمع شدند
گرگها بر سرِ پیراهن او جمع شدند
بدنش معبر سُمها شده ای وای حسن
کمرش از دو جهت تا شده ای وای حسن
⬛️
@mohebanaljavad313