چشمم به گنبد تو که افتاد بی هوا آهو شدو به دام تو افتاد بی هوا راهی شدم به سمت ضریح نگاه تو دیدم که چشم تو به من افتاد بی هوا اینجا کجاست جنت عدناست یابرین روح الامین زعرش ندا داد بی هوا اینجاحریم حضرت سلطان ارتضاست این سرزمین بهشت زميني اولیاست ------ خوکرده ام به لطف وعنایات بی حدت راهی شدم دوباره بيايم به مشهدت خود را میان صحن گوهرشاد يافتم دستم به سينه رفت نگاهم به گنبدت تعظیم کردم ووسط صحن خم شدم ردّم مکن اگرچه بيايد زمن بدت آلوده ام به خیل گناهان قبول کن دست مرا بگیر رضا جان قبول کن ....................................... آنانکه در حریم تو سکنا گزیده اند از هرچه غیر تو به خدا دل بریده اند برحال خادمان شما غبطه می‌خورند آنانکه براریکه شاهی رسیده اند دلدادگان مکتبتان ای امام عشق دل ازتعلقات دودنیا بریده اند من را برای خادمیت انتخاب کن حال مرا ببین دلت آمد جواب کن ....................................... هرجانگاه میکنم اینجا به هرنظر دارم هزار خاطره از آخرین سفر وقت وداع که بوسه زدم برضریحتان با احترام روی نهادم به روي در گفتم برات کرببلای مرا بده یاد شما که هست شب آخر صفر گفتم که لک زدست دلم بهر کربلا دست منو عنایت تو حضرت رضا اسلام میرزایی مجنون