#چند_خط_روضه
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
* آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد، آنچنان زد که گوشواره شکست، اینو تاریخ نوشته، گوشواره شکست، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست، حالا ببین این دست با صورت چه کرد؟ نوشتهاند چشم زهرا کبود شد، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش میبست، "مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ"... ای کاش درداشو به کسی میگفت، ای کاش میگفت، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت، میدونی کجا امیرالمؤمنین متوجه شد؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو، سرشو روی دیوار گذاشت، هی صدا میزد فاطمه، فاطمه، فاطمه ...
در و دیوارِ خونین، تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه، امان از دستِ سنگین
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــــالْفَــرَج#التمـاس_دعــــا
✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💠 ڪاناڵ محبّــاݩ بقیّــةاللّھ ؏ڄ
@mohebbane_baghiyatallah