📝🍃| ... حجره جدیدمان در دانشگاه مطهری را تازه تمیز کرده بودیم. خسته و کوفته سر سفره نهار نشسته بودیم که ناگهان در باز شد. محمدرضا بود. اصرار کرد که بیرون برویم، چون کفش های بندی پایش بود.به زور ما را از سر سفره به بیرون کشاند تا چند عکس یادگاری بگیریم. آن لحظه آخرین دیدار ما بود. خدافظی کرد و رفت. شهید💔محمدرضادهقان‌امیرے🕊 🕊🥀🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━