#پیامشما
سلام.دیشب داداش محسنو خواب دیدم.باور نمیشه..اصلا...برام عجیب بود..بیرون یه مکانی نشسته بود دوتا ظرف دستش بود .میخندید بمن گفت میخوای ره مارو بری؟.گفتم بله...گفت مطمئنی؟ گفتم بله... گفت دنبالم بیا..رفتیم داخل یک مکان سربسته..مثل یک خونه بود..سخنران نشسته بود وسخنرانی میکرد...جلسه منظم و پشت سرهم نشسته بودند...کنارشهید نشستم..گفتم زیاد نزدیک نشینم شاید خوشش نیاد🤗.آخه توی خواب مثلا شهید محرم بود بامن🙃😌.