🔷هارون الرشید به دنبال شخصی بود که امام کاظم علیه السلام را در میان مردم شرمنده سازد 🔷 مرد جادوگری را به حضورش آوردند. وقتی سفره غذا پهن شد، جادوگر وردی بر نان خواند که هر گاه امام برای برداشتن نان دستش را دراز می‌کرد، نان از میان دستانش می‌پرید. 🔷 هارون از دیدن این صحنه خوشحال شده و به شدّت می‌خندید. امام کاظم علیه السلام با مشاهده این جادوگری، به عکس شیری که در پرده بود، اشاره کرد و فرمود: ای شیر،دشمن خدا را بگیر. 🔷 عکس شیر به درنده بزرگی تبدیل شد و فرد جادوگر را درید! هارون و اطرافیانش از شدت ترس بیهوش شدند. 🔷زمانی که به هوش آمدند، هارون به امام کاظم علیه السلام گفت: به حقی که بر تو دارم سوگند می‌دهم که از شیر بخواه که آن مرد جادوگر را برگرداند. 🔷 حضرت پاسخ داد: اگر عصای موسی(که تبدیل به اژدها شده بود)، ریسمان‌ها و عصاهای جادوگران (که به صورت مار درآمده بودند) را برگرداند، این شیر نیز جادوگری که بلعیده بود را برخواهد گرداند. 📚 بحارالانوار،ج۱۰۷ص۹ 🌹🌹🌹🌹🌹🌿@mohsenieh75 💫🌹🌹🍃