عصر ، عصر خودنمایی به بهانه دیده شدن خلق می‌کند گدایی پی نام و پدیده شدن کو ، نقطه رهایی ز مغازه برده فروش به مقام خریده شدن نیومدم برای دیده شدن از همه ترسیده شدم اگه به چشم تو بیام تازه منم دیده شدم نیومدم برا جاه و مقام اومدم که گدایی کنم اگه غلام تو بشم میشه که آقایی کنم (آه ، یه نگاه ۲ ، مادر) ______________ عصر ، عصر سود و سودا همه تاجر و غافل و مست کو آن قمار بازی که ببازد هر آنچه که هست تو با طلای عشقت مس قلب مرا بخری تو چه دیده ای از من پست نیومدم که مُزدم رو بدی اومدم بدهی مو بدم اومدم اینجا به خودت هرچی که دادی رو بدم نیومدم برا نون و نوا باید گدا روضه بیاد نوای من اسم تو بود نون مو دستاس تو داد (آه ، یه نگاه ۲، مادر) شاعر: https://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1