#قرار_هفتگی
#ولادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
داشت آنروز زمین قصهای از سر میخواند
قصهی دیگری از یاس معطر میخواند
رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند
که پدر زیر لبش سورهی کوثر میخواند
خانه غوغا شده، انگار زمان برگشته
نکند حضرت زهرا به جهان برگشته!
نه فقط دور و بر خانه ی او همهمه هست
عرض تبریک به ارباب برای همه است
زینب آینه به کف بر لبش این زمزمه است
به خدا خون علی در رگ این فاطمه است
دختری که نفس از جلوه زهرا دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
فاطمه پر زده اما برکاتش باقیست
راه باز است؛ ببینید صراطش باقیست
هم خدا هست، هم این قوم حیاتش باقیست
حال اگر نیست پیمبر، صلواتش باقیست
کار خورشید به ناخواه درخشندگی است
کار هر لحظهی این طایفه بخشندگی است
تو که بالای سرت نور امامت داری
جزء این طایفهای، دست کرامت داری
محشری گشته به پا، باز قیامت داری
چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری
وقت پرواز تو افلاک به هم میریزد
تا میآیی به زمین، خاک به هم میریزد
آمدی نازترین یاس معطر باشی
در دل خستهی ما عاطفهپرور باشی
آمدی چند بهاری گل اکبر باشی
نفسی هم شده همبازی اصغر باشی
باز لبخند بزن! عشق خریدار تو است
کاشف الکرب اباالفضل شدن، کار تو است
تو که در دلبری از ما مثَل بابایی
اسم بابا که میآری، غزل بابایی
چشم بد دور! چه شیرین بغل بابایی
ساده، شیرین و صمیمی عسل بابایی
دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت
دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت
یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست
پس از این فاصله تا شام پریدن زیباست
پابرهنه شدن و جام دریدن زیباست
بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست
عاشقم عاشق عشقی که تو در آن باشی
عشق من شهرت دمشقی که تو در آن باشی
زائری آمده در قلب تو جا میخواهد
صحن زیبای تو را دیده، صفا میخواهد
یک نفر آمده و اذن دعا میخواهد
او مسیحیست ولی از تو شفا میخواهد
باز با شوق یکی چادر کوچک آورد
دختری نذر نگاه تو عروسک آورد
#مجید_تال
https://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1