هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
١_ قالَ وَرَقَةَ بْنِ عَبْدِ اَللَّه کُنتُ قائماً عَلى بابِ دارِ سَیدِ الأوصیاءِ أمیرِالمؤمِنین حینَ اشتِغالِه بِتَغسیلِ فاطِمَة، فإذا سَمِعتُه یَبکِی بُکَاءً عَالِیَاً لَم أَعهُد نَظِیرَهُ مِنهُ! فَتَعَجَّبتُ مِنه و قُلتُ: سُبحانَ اللهَ! أ َهَکَذا یَصنَعُ عَلی مَعَ شِدِّةِ صَبرِهِ وَ حِلمِهِ وَ سُکُونِهِ؟! فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَغْسیلِ، خَرَجَ وَ دُموعُه تَسیلُ مِنْ عَینَیهِ مِنْ دُونِ انْقِطاعٍ؛ فَقُلْتُ: مَا یَبْکِیکَ یَاأباالحَسَن؟ أَ مِنْ فَقدِ الزَهرَاء؟! فَقالَ لَا یَا وَرَقَة! مَا یُبکِینِی إِلَّا أَثَرُ السِّیَاطِ بِجِسمِهَا؛ اَسوَدُّ کَأنَّهُ النَیلِ! ترجمه: وَرَقَة بن عَبد اللَّه نقل می‌کند وقتی سرور اوصیاء امیرالمؤمنین مشغول غسل دادن فاطمه بود، من مقابل درب خانه‌ی ایشان ایستاده بودم [منتظر تشییع بودم]. پس در این هنگام بود که شنیدم علی بلند گریه می‌کند درحالی‌که نظیر آن را از ایشان نشنیده بودم. پس تعجب کردم و با خود گفتم: سبحان‌الله! آیا این گریه‌ی علی است، درحالی‌که او، خیلی صبور و حلیم بود؟! پس وقتی‌که امیرالمؤمنین از غسل فاطمه فارغ شد درحالی‌که اشک‌هایش بدون اینکه قطع شود از چشمانش سرازیر بود، از ایشان پرسیدم: چرا گریه می‌کنی اى اباالحسن؟ آیا [گریه‌ی ‌تو] از فراق زهراست؟! پس ایشان فرمود: نه ای ورقه! گریه نمی‌کنم مگر برای اثر تازیانه‌ها که بر جسم فاطمه است؛ [جسم او] همچون نیل کبود شده است. 📚 الموسوعة الكبرى انصاری، ج ۱۱، ص ۹۶ ٢_ چند روز بعد از شهادت حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها)، وقتی عمار از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) علت حزن و اندوه ایشان را پرسید، حضرت فرمودند: يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمِةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، نَظَرْتُ إلى ضِلْعِ مِنْ أضْلاعِها مكْسورٌ و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي - يا عَمّار -أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيّ‌َ عَيْشِي ترجمه: ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته و میخ در سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه بود؛ اما عمار! آنچه قلبم را متلاشی می‌کند این است که فاطمه، همه این جراحات را از من پنهان می‌کرد تا حال و روز من از درد و زخم‌های او، خراب نشود... 📚 الزهراء عليها السّلام في السنة و التاريخ و الأدب، ص ٥٥٢، ح ١٠ @hosenih @hosenih_maghtal