💠 شاعر آئینی : چشم یک شهر در تماشا بود بدترین لحظه های دنیا بود مادر خانواده غرق به خون پدر خانواده تنها بود ذکر لبهای فاطمه ، حیدر مرتضی گرم ذکر زهرا بود بس که حبل المتین حاجت هاست ریسمان هم دخیل مولا بود پیش رویش کویر بود و کویر پشت راهش دو چشم دریا بود این مدینه به سینه آتش زد سینه اش را مدینه آتش زد چه بگویم که خون به راه افتاد مادرم بین کوچه ، آه افتاد مادری که پناه عالم بود پر شکسته چه بی پناه افتاد چه بگویم که روضه بسیار است گذر شاه سمت چاه افتاد عاقبت چشم باغبان در غسل به همان لاله ی سیاه افتاد مجتبی تکیه گاه طفلان بود وسط کار تکیه گاه افتاد یک علی مانده و یتیمانش آیه های کبود قرآنش نیمه ی شب زبان گرفته حسن منصب روضه خوان گرفته حسن زانویش را بغل گرفته حسین آستین در دهان گرفته حسن بین آغوش ، مادر خود را با تمام توان گرفته حسن سر خود را به زخم پهلوی مادر مهربان گرفته حسن داشت در بین روضه جان میداد با همین گریه جان گرفته حسن بانی روضه های ما حسن است صاحب مجلس عزا حسن است •┈┈••••✾•◾⚫▪️•✾•••┈┈• 🏴 🎼 📚 📝 🇮🇷 🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی 🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh