وای ازآن روزیکهکوچکترین اعمال ثبت شده است.وای از روزی که به یوم حسرت معروف است، به یوم تبل السرائر معروف است. روزی که رسول الله و علی بن ابیطالب به امت خود مینگرند، زهرای اطهر به شیعه نظر دارد. مردم نمیترسید از روزی که از شما پرسیده شود چرا به ندای هل من ناصر حسین بن علی پاسخ ندادید؟ نمیترسید از روزی که پرسیده شود چرای ندای مظلومیت و حق طلبی فرزند زهرا ،خمینی، نائب به حق مهدی را نهگفتید؟ نمیترسید از روزی که سرهای درون، رازهای نهانی شما فاش شود و نمیترسید از روزی که رسوای خاص و عام شوید؟ نمیترسید از شرمنده شدن در مقابل چهره رسول الله ؟ نمی ترسید که به شکل حیوانات در محشر گرد آیید؟ انسان شویدمردم . به صرف اینکهگفتید ایمان آوردیم کافی است؟ آیا کافی است؟ خدا البته امتحانتان خواهد نمود. جنگ امتحانی بزرگ است برای آنان که ادعای ایمان دارند، میدان جنگ محل آزمایش مؤمنین است جنگ به ما عزت داد و میان ملت های دنیا سرافرازمان نمود و نشان داد اسلام تسلیم پذیر نیست. جنگ جوهر وجودی انسان را نشان داد جنگ ما را از خمودی بی حالی و اسارت نجات داد و به تلاش و پیگیری واداشت که نتیجه آن رشد و حرکت به طرف استقلال از سلطه شرق و غرب بود.
اما خانواده محترم شهدا، مجروحین و جانبازان :
خوشا به حال شما که پیش زهرا رو سفید خواهید بود و میتوانید جلوی زینب، زینبی که در یک روز تا ظهر داغ ۱۷ شهید به دل دید سر بلندکنید. می توانید به زهرای اطهر بگویید که ما هم درد تو را، درد زینب را می دانیم خوشا به حالتان خانواده های شهدا که امانت دار خوبی بودید، خوشا به حالتان که معامله خوبی با خدایتان نمودید .
اما خانواده عزیزم:
پدر ومادرگرامیم و بهتر از جانم ابتدا از شما عذر میخواهم به خاطر اینکه هیچ نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم. مادر جان درست است که داغ محمد و زهرا قلب پاکت را به درد آورد ولی مادر جان بر زینب چهگذشت؟ مادر جان اکبرت از روزی که جبهه آمد زنده شد ومتولد شد. مادر جان دوست داشتم در کنار شما باشم ولی مادرم تو دوست داشته باش که با هم در کنار و جوار زهرای اطهر باشیم تا تو هم سربلند باشی در روزی که همه سر افکنده هستند .مادر جان اگر جسد ناقابلم آمد، خودت خاکم کن.
هرچند که بد حال و پریشانم ولی من با اشک ریختن برای عشق اعظمم، برای جان جانانم، برای حسینم خود را شستم. من با اشک حسین غسل نمودم ، طاهر شدم و پاک شدم و زهرا نیز مرا دوست خواهد داشت. چون برای جگرگوشه زهرا ،حسین نالیدم و برای آزادی ارض مقدسش، مشهدش یعنی کربلا جان دادم، برای اینکه به هل من ناصر پسرش لبیک گفتم، برای اینکه در راه این ارض مقدس جان عزیز دادم، رنج سفر پذیرفتم، برای اینکه به ندای حسین زمانم، آرامش جان و جسمم، روح خدا خمینی عزیز لبیک گفتم.
تورا به صبری توصیه میکنم که زینب داشت. تو نیز باید پیام خون من و محمد را به گوش همه برسانی و بگویی که هدفمان برپایی نظام اسلام و گرفتن حق مظلوم از ظالم بود. مادرجان دوستانم و شهدا، از همه مهمتر حسین بن علی منتظرما هستند. آیا جایز است من مهمترین واجب الهی را ترک کنم؟ آیا میتوانم شاهد به خاک و خون کشیده شدن بهترین عزیزانم و بهترین دوستانم و شاهد به خاک و خون کشیده شدن اطفال بی گناه دزفولی و بروجردی و میانه و دیگر شهرهای ایران باشم و در بستر خود خوش بخوابم؟
خانواده محترم و عزیزم! من سالهاست که عاشق مرگ شدهام. من سالهاست که عاشق کشته شدن در این راه شدهام ولی حال دیوانه شهادت شدم. درست است که با عقل حسابگر مادی جور در نمی آید.
بعد از شهادتم چون سیدم، پرچم سبز آل محمد بردرخانه بزن و افتخارکن که اکبر عزیزت به آرزوی دیرینه اش رسید. مادرجان،من آتش سلاح دشمن را،آتش تانکها و توپخانه ها و خمپاره های دشمن را، آتش هواپیماهای دشمن را،آتش سلاح های سنگین دشمن را،به جان میخرم. ولی نمیتوانم آتش جهنم را،آتش قهر خدا وغضب خدا را بپذیرم.
اما برادران و خواهرانم :
صبر پیشه کنید.تقوا پیشه کنید که چراغ راه بشرهمین است.من عاصی را ببخشید که برایتان برادر خوبی نبودم و مهمتر از همه این مسائل،شما وظیفه ابلاغ پیام حرکت مرا دارید و حفظ سنگرهایی که درجبهه و پشت جبهه داشتم.سعی در تقویت آن سنگرها کنید.همواره در نظر داشته باشید که من زنده ام و حاضرم و در تمام صحنه های نبرد رهایی بخش شیعه تا انتهای تاریخ حاضر و ناظر بر حرکتتان.
خدای من!آیا میشود پرکشید؟آیا میشود شاهد عشق را به آغوشکشید؟مرگ را میگویم. شش سال است که منتظر این عشقم، منتظر این وصالم،وصالیکه دلم را به آتشکشید.آیا میشود از قفس تنگ و کوچک تنرهید؟آیا توانایی پروانه شدن را داریم؟پروانه را سوختنی است به دورشمع.
مهم این است که وجودمان پروانه گردد. مهم این است که دوران به خود لولیدن و خاکی بودن را با تحولی اساسی به محتوای اصلی رسانید.
#ادامه👇
🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی
🌐
eitaa.com/mohtavayetabligh