ا🌏🏳🌏🏳🌏🏳🌏🏳✨✨ ا🏳🌏🏳✨✨ ا✨ (ص) ➖ قسمت ۳۹ ❇️ احوالات جناب عبد المطلب هنگام میلاد حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ⬅️ از جناب عبد المطلب نقل شده است که گفت: 🔰 كُنْتُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ فِي الْبَيْتِ الْحَرَامِ أَرُمُّ مِنْهُ شَيْئاً فَلَمَّا انْتَصَفَ اللَّيْلُ رَأَيْتُهُ قَدْ أَهْوَى مِنْ جَمِيعِ جَوَانِبِهِ مَائِلًا كَالسَّاجِدِ إِلَى نَاحِيَةِ الْمَقَامِ ثُمَّ اسْتَوَى قَائِماً 💠 من در شب ولادت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) در خانه كعبه بودم و قسمتی از آن را تعمیر مي كردم و چون نيمه شب شد ديدم خانه كعبه به سمت مقام خميده شد گويا قصد سجده دارد و سپس بر جاى خود استوار ایستاد. 🔰 وَ سَمِعْتُ مِنْهُ تَكْبِيراً عَجَباً يَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ رَبُّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى الْآنَ قَدْ طَهَّرَنِي رَبِّي مِنْ أَنْجَاسِ الْمُشْرِكِينَ وَ أَرْجَاسِ الْجَاهِلِيَّةِ 💠 هم چنین صدای تكبير شگفت آورى از کعبه شنيدم که مي گفت: ⚡️ اللَّه اكبر پروردگار محمد مصطفى (صلی الله علیه و آله)؛ اكنون پروردگارم مرا از آلودگي هاى بت پرستان و ناپاكى دوران جاهليت پاك كرد. 🔰 فَحِرْتُ مِنْ ذَلِكَ حَتَّى ظَنَنْتُ أَنِّي نَائِمٌ 💠 و من چنان حيران شدم كه گمان کردم در خواب هستم. ✳️ سپس جناب عبد المطلب نزد حضرت آمنه (سلام الله علیها) آمد و حال او را پرسید. و حضرت آمنه (سلام الله علیها) ولادت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را خبر داد و هم چنین آنچه از کرامت های خداوند دیده بود، گزارش کرد. 🌟 جناب عبد المطلب از حضرت آمنه (سلام الله علیها) خواست كه نوزاد را به وى نشان دهد. حضرت آمنه (علیها السلام) فرمود: 🔶 لَا سَبِيلَ لِأَحَدٍ إِلَى‏ رُؤْيَتِهِ حَتَّى تَمْضِيَ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ 🔷 تا سه روز کسی نمی تواند او را ببیند. ↩️ جناب عبد المطلب از این که نمی توانست حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) را ببیند بسیار ناراحت و غمگین شد، چون حضرت آمنه (سلام الله علیها) بی تابی جناب عبد المطلب را دید گفت: 🔶 هُوَ فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ ادْخُلْ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَرَاهُ 🔷 چنانچه دوست داری او را ببینی، داخل شو. او در این خانه است. ⚡️ هنگامی که جناب عبد المطلب به آن خانه وارد شد، به او گفته شد؛ صبر کن، تا هنگامی که دیدار ملائکه پایان نپذیرد، راهی برای دیدار این نوزاد نیست. 📗 كنز الفوائد، کراجکی، جلد ‏۱، صفحه ۱۶۶ ✨ 🏳🌏🏳✨✨ 🌏🏳🌏🏳🌏🏳🌏🏳✨✨