#کاش_زندگی_مثل_کودکی_بازی_میکردم
🍃کاش زندگی را مثل کودکیهایم بازی میکردم!
🍃کاش بچه بودم!
هنوز راه رفتن را یاد نگرفته بودم
حرف زدن بلد نبودم
کاش حتی هنوز
مادرم آب میداد به من!
لیوان آب را میگرفت جلوی دهانم
کمی بالا میآورد
و من جرعه جرعه مینوشیدم
و مادرم قربان صدقه ام میرفت.
🍃کاش تازه اول بازیهایم بود!
و به جای این که مثل الآن
زندگی را در بزرگی، بازی کنم
بازی را کوچک شدۀ زندگی میدیدم
و در بازی تجربه میکردم
تا در زندگی، زندگی کنم.
🍃کاش کسی به من میگفت
«بالابلندی» یعنی
هرکه بالا باشد
از بند و از گزند در امان است.
پایین که بیایی
دنبالت میکنند
تا جایی که نفست بند بیاید.
🍃من زندگی را در بازیهایم تجربه نکرده بودم
که وقتی بزرگ شدم
پایین را بالا انگاشتم
و اسیر دانه و دام شدم.
🍃«گرگم و گلّه میبرم» را بازی کردم
اما چرا کسی به من نگفت
گرگ کیست
و چوپان این گله کدام است؟
🍃من تو را که چوپانم بودی
گم کردم
و گرفتار دندانهای تیز گرگها شدم.
رفته رفته خودم برای خودم گرگی شدهام، آقا!
🍃در خاله بازی
مادر که میشدم
دلسوز بودم.
پدر که میشدم
دلم برای زن و بچهام میتپید.
حواسم نبود
که خالهبازی
تمرین رها شدن از خالهزنکبازی است.
کاش الآن هم
همان پدر یا همان مادر خالهبازیهایم بودم!
همان قدر مهربان و دلسوز
.
🍃کاش الآن هم
مثل خالهبازیها
سرم در زندگی خودم بود.
خسته شده ام
از این همه سر دواندن در زندگی این و آن.
🍃در «گل یا پوچ»
باید میفهمیدم
که گُل در این عالم، فقط یکی است
و همه باید در اندیشۀ پیدا کردنِ همان یک گل باشند.
چرا کسی به من نگفت
«اگر دنبال گل گشتی
و پیدایش نکردی
باز هم برو
برو
برو
که جوینده یابنده است»؟
🍃وقتی «گل یا پوچ» را دسته جمعی بازی میکردیم
چه خوب بود اگر میفهمیدیم
به دنبال گل گشتن
اگر دسته جمعی باشد
طعم دیگری دارد!
⬅️ادامه دارد.......
#بازی_چه_محراب_خوبی_است_برای_عبادت
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@mojaradan 🎀