📿🌺🍃 🌺 ❇️ حکایت گروه ۹۹ 💠 پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید. 🔹 خدمتکار گفت: ✍ قربان! همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم 👑 پادشاه موضوع را به وزیر گفت. 🔸 وزیر هم گفت: ✍ قربان! چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. 👑 پادشاه پرسید گروه ۹۹ دیگر چیست؟! 🔸 وزیر گفت: ✍ قربان! یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا، جلو خانهٔ وی قرار دهید. 👑 پادشاه چنین کرد. 🔹 خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه‌ها، بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد ۹۹ سکه؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ تا نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکهٔ طلای دیگر پس‌انداز کند. او از صبح تا شب سخت کار می‌کرد، و دیگر خوشحال نبود. 🔸 وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: ✍ قربان! او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گروه کسانیند که زیاد دارند، اما شاد و راضی نیستند. 💠 خوشبختی در سه جمله است: ✔️ تجربه از دیروز ✔️ استفاده از امروز ✔️ امید به فردا 🔥 ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه می‌کنیم: ☄ حسرت دیروز ☄ اتلاف امروز ☄ ترس از فردا «به خاطر حرص دنیا، لحظات خوش زندگی را خراب نکنیم» @mojarebat 🌺 📿🌺🍃