هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم "وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً" فصل مشترک از آن زمان که هردو یکی شد جهان‌مان با تاروپود عشق گره خورده جان‌مان از راز ما - به غیر خدا - باخبر نشد چون غیر از او نبوده کسی در میان‌مان دارایی من و تو دلی صاف‌وساده است گیرم پریده است لب استکان‌مان از ما اگر به هم برسد، باز مال ماست سود است در معامله حتی زیان‌مان من از دلم گذشتم و تو از طلای خود از هم گذشته‌ایم به قدر توان‌مان هر روز در کنار تو یک فصل تازه است در سفره‌مان اگرچه بیات است نان‌مان سر می‌شود تمامی شب‌های ما به شعر این است فصل مشترک داستان‌مان حالا بیار چای و بیا تا که در حیاط بازی کنند با دل ما کودکان‌مان ... @Zire_1_saghf @Mojtaba_khorsandi