#دلنوشته_های_من
آآآآآآشششششششششششششششش😋
👈پلان اول
کلاس چهارم دبستان بودم که به نوبت پای تخته میرفتیم و اِنشامون رو میخوندیم..
موضوع انشاء این بود که :
🔸تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید؟
بچه ها از خاطرات سواحل بندر عباس میگفتن و از زیارت امام هشتم..
بعضیام از خاطرات کیش و قشم.
تا اینکه
نوبت به من رسید و پای تخته رفتم..
به نام خدا
پدرم کارمند است.
حقوقی که میگیرد کمتر از حدی است که بتواند خانواده اش را به مسافرت ببرد..
ما تعطیلات نوروز را در منزل گذراندیم..
معلممون "آقای شریفی" بود
(اهل جعفرآباد رفسنجان)
به من نمره ۲۰ داد و گفت : حیف که بیشتر از نمره ۲۰ نداریم..
از اون روز یاد گرفتم هیچ چی بهتر از صداقت نیس..
👈پلان دوم
در سن ۲۶ سالگی و با دعوت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن وارد سفارت آمریکای کشور امارات شدم جهت دریافت ویزا
مامور آمریکایی سفارت نگاهی پلیسی به من کرد و گفت :
امام شما معتقده که اسرائیل باید نابود بشه...
و آمریکا از حامیان و دوستان اسرائیله..
نظرت بابت این جمله امامتون چیه؟
پرسیدم : به خاطر ویزا دروغ بگم ؟
گفت : نه صداقت داشته باش..
گفتم : ما مطیع مرجع تقلیدیم و با این نظر اماممون موافقیم..
برخلاف تصور شاهدین ماجرا ، مامور آمریکایی ویزای منو صادر کرد و گفت : چون دروغ نگفتی با ویزات موافقت کردم...
👈پلان سوم
امسال، شب ولادت امام رضا (ع) با آش رشته از مهمونای "هیات کربلا" پذیرایی شد..
اما باید صادقانه عرض کنم نحوه تبلیغات این مراسم و جمله
👈"بزرگ ترین آش" اشتباه بود.
هر چند منظور بچه ها
"بزرگترین آش در حسینیه نخل" بود اما مَنی که با دیدن تابلوی
"مهدیه بزرگ رفسنجان" از این بزرگنمایی کاذب خندم میگیره...
مَنی که تا حج نرفتم، اجازه نمیدم توی تبلیغات از پیشوند "حاجی" استفاده کنن ، نمیتونم با وجدانم کنار بیام و از شما عذرخواهی نکنم..
شاید این دلنوشته باعث رنجش خاطر برخی دوستانم بشه اما در عوض یاد میگیریم بیشتر مراقب جملاتمون باشیم..
از بزرگترین آش همین کافی بود که به سخنران و مداح مراسم چیزی جز بوی آش نرسید😉
التماس دعا
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani