🌺نحوه شهادت: 🔺سر بزنگاه خودش را رساند. چند اتوبوس برای اعزام نیروها کنار پل حجتیه مستقر شده‌بود. کمال سراغ یکی از راننده‌ها رفت و با اصرار درخواست کرد منتظر بماند تا او برگردد. بعد به سمت مدرسه دوید و چند دقیقه بعد با ساک دستی‌اش برگشت. به کرمانشاه رفتیم. صبح فردا بالگردی آمد تا تعدادی از نیروها را به نزدیکی تنگه مرصاد منتقل کند. 🔻با رفتن کمال مخالفت شد. در آخرین لحظه سوار شدن نیروها، کمال و چند نفر دیگر خودشان را به بالگرد رساندند. می‌خواستند مانع سوار شدنشان شوند که شهید صیاد شیرازی که با آن بالگرد آمده‌بود، ضمانتشان را کرد و گفت: مانعی ندارد. بگذارید بیایند. 🔻بعد از دقایقی در منطقه موردنظر فرود آمدیم. برنامه اعلام شد؛ قرار بود منتظر دو گردان دیگر بمانیم و با ملحق شدن آن‌ها، به منافقین حمله کنیم اما این انتظار طولانی شد و باعث شد 3 روز بدون آب و غذا در آنجا بمانیم. گرمای هوای مرداد آنقدر نیروها را تشنه و بی‌طاقت کرده‌بود که بعضی‌هایشان لب به گلایه و شکایت باز کردند. کمال تا این وضعیت را دید، با صدای بلند خطاب به آن‌ها گفت: چرا اینطور می‌کنید؟ خجالت نمی‌کشید؟ ما امروز با این تشنگی و گرسنگی، با امام حسین (ع) همدردی می‌کنیم. شما امام حسین (ع) را نمی‌شناسید؟ امام و بچه‌هایش در همین حالت زخمی و شهید شدند. من امروز امام حسین (ع) را شناختم... جملاتش آنقدر تاثیرگذار بود که سکوت در میان جمع برقرار شد. حرف‌هایش که تمام شد، با ناراحتی بلند شد و چند قدمی از جمع فاصله گرفت. هنوز چند متری دور نشده‌بود که با اصابت چند گلوله به آرزویش رسید.. 🆔https://eitaa.com/momenat_tf