🌷 🌷 🍃با آقامهدی و شهیدصادقی رفته بودیم شاهـرود برای بررسیِ مشکلات سپاه و بسیج آنجا ، آقامهدی روی بچه‌های شاهرود خیلی حساب باز می‌کرد، نیروهای زبده‌ای که رزمندگان گردان کربلای لشکر ۱۷ بودند. 🌱ڪارمان که تمام شد سوار ماشین شدیم تا برگردیم، امّا آقامهدی بالبخند و ملایمت آمد جلو و گفت: «حاج آقا، بچه‌ها میگن تا مشهد راهی نمونده اگه قبول کنین بریم زیارت و برگردیم، زیاد طول نمیکشه.» تا آمدم حرفی بزنم شهید صادقی نشست پشت فرمان و دور زد سمت مـشهد .... 🌾نزدیک مشهد که شدیم حال و هوای آقا مهدی دیدنی بود سکوت کرد و رفت توی خودش، تمام حواسش جمع امام رضــا (ع) بود وقتی رسیدیم .... اولین کاری که کرد غسل زیارت بود بعد هم راه افتاد سمت حرم، تا صبح ماند. ☘هنوز هم که هنوز است ، حسرت آن حالت‌هایش را می‌خورم ، حسرت آن اشک ها، ناله‌ ها و بیداری سحرگاهی‌ اش ... ✍🏻 راوی: مرحوم حجت‌الاسلام ایرانی 💐ولادت : تهران ۱۳۳۸ 🌹شهادت: جاده بانه سردشت ۱۳۶۳ مزار: گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر(ع) قم 🌷 ۱۷_علی‌بن‌ابیطالب ✅ @montazar