هدایت شده از ریحانه
🔰بخوانید | کربلا؛ کارزار مادرها 🖌 به قلم خانم مریم اردویی 🔹کربلا بیش از آنکه میدان نبرد مردان باشد، کارزار مادرها است؛ مادرهایی که در بطن واقعه حضور دارند و زشتی‌ها و زیبایی‌های کربلا برخاسته از دامانشان است. نقش عبیدالله‌بن‌زیاد در رقم‌خوردن واقعه‌ی عاشورا بر کسی پوشیده نیست؛ کسی که مشاور مسیحی یزید، سپردن ولایت کوفه را به او پیشنهاد داد؛ چون از سبعیت او به‌خوبی آگاه بود. عبیدالله از مادری به نام مرجانه متولد شد که زنی کافر و بدکاره بود و به همین دلیل به «ابن‌مرجانه» شهرت یافت؛ لقبی که حضرت زینب‌(س) هنگام حضور در دارالاماره، او را با آن خطاب کرد. مرجانه پس از جدایی از زیاد که مردی قسی‌القلب و بدنام بود، با مردی زرتشتی، به نام شیرویه اسواری ازدواج کرد و عبیدالله تحت سرپرستی فردی غیرمسلمان قرار گرفت و تربیت شد. او چندی بعد به نزد پدرش زیاد برگشت؛ پدری مجهول‌النسب که مادرش سمیه، به زناکاری شهره بود. وقتی معاویه، او را به‌عنوان والی مدینه انتخاب کرد، مردم شهر از ترس او، سه روز به قبر پیامبر پناه بردند. نسب ناپاک از او شخصیتی ساخت که زنان را به مجلس خود می‌کشاند و از بریدن سر و مثله‌کردنشان لذت می‌برد. 🔹این روحیه‌ی خشن سبب شد تا پس از واقعه‌ی عاشورا در بصره کاخ سفیدی بنا کند و روی درهای آن تصاویر سرهای بریده را حک کند. شمه‌ای از این قساوت و سبعیت را می‌توان در نامه‌ای یافت که او به عمرسعد نوشت: «اگر حسین و یارانش سر به فرمان نهادند و تسلیم شدند، آنان را به سلامت نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند، به آن‌ها حمله کن و همه را بکش و اعضایشان را پاره‌پاره کن. اگر حسین کشته شد، بر سینه و پشت او اسب بتاز... . من با خود عهد کرده‌ام، اگر او را کشتم، با او چنین کنم.» میزان نفرت آل‌الله از ابن‌مرجانه به‌حدی بود که وقتی ابراهیم اشتر، فرمانده‌ی سپاه مختار، در روز عاشورای سال 67هجری در جنگ خازر، عبیدالله را به درک واصل کرد و مختار سرش را به مدینه فرستاد، امام‌سجاد(ع) با دیدن سر آن ملعون به سجده افتادند و فرمودند: «الحمداللّه الذی ادرک لی ثاری من اعدائی و جزی‌الله المختار خیرا؛ ستایش خدای را که انتقامم را از دشمنانم گرفت. خدا به مختار جزای خیر بدهد.» 🔹«ارحام ناپاک» که حرث مشترک ده‌ها مرد بودند، در مقابل «ارحام‌المطهره» صف‌آرایی کردند و بزرگ‌ترین جنایت تاریخ را رقم زدند؛ از همین رو است که پیامبر(ص) فرمود: «برای نطفه‌های خویش بهترین را انتخاب کنید؛ زیرا اخلاق فرزندان، ریشه در اخلاق گذشتگان دارد.» در این روایت رسول‌اللّه بر نقش مادر در تعیین سرنوشت نسل، تأکید ویژه‌ای کرده‌اند. مادری که به‌تعبیر قرآن «حمله‌ و فصاله‌ ثلاثون‌ شهرا»، سی ماه به‌صورت اختصاصی که شامل دوران حمل و شیردهی می‌شود، با فرزند نفس‌به‌نفس همراه است و در این دوران می‌تواند بیشترین اثرگذاری را در شکل‌گیری شاکله‌ی شخصیتی کودک بر جای گذارد. 🔹آیت‌اللّه جوادی‌آملی در کتاب زن در آینه‌ی جمال و جلال، با اشاره به همین دوران سی‌ماهه‌ی حمل و شیردهی بیان می‌کنند که بخشی از مسئولیت‌های پرورشی به‌عهده‌ی مادر است که پدر از آن محروم است. علامه معتقدند «در این‌ سی‌ ماه‌ که‌ مستقیماً کودک‌ از مادر تغذیه‌ می‌کند، مادر عملاً مسئول‌ حیات‌ دو نفر است‌ و دو تکلیف‌ دارد؛ اما پدر تنها در اصل‌ نطفه موظف‌ است‌ که‌ حلال‌ بخورد و اگر بعد مبتلا به‌ حرام‌ شد، ارتباط‌ تنگاتنگی‌ با پرورش‌ کودک‌ ندارد؛ زیرا غذای‌ حرام‌ پدر در جهاز گوارشی‌ پدر هضم‌ می‌شود؛ اما غذای‌ مادر در دستگاه‌ گوارشی‌ او تبدیل‌ به‌ شیر می‌شود و کودک‌ مستقیماً از آن‌ تغذیه‌ می‌کند. او موظف‌ است‌ به‌ کودک، شیر حلال‌ دهد و برای‌ همین‌ منظور خود نیز حلال‌ بخورد. این‌ درمورد تغذیه‌ی‌ جسمانی‌ است‌؛ اما درمورد غذای‌ روحانی‌ نیز چنین‌ است؛ اگر مرد خاطره‌ی بد، خیال‌ و هوس‌ بدی‌ در سر بپروراند، خود را می‌سوزاند؛ خیال‌ گناه‌ و خاطره‌ی تلخ‌ در درون‌ مرد، علیه‌ خود اوست؛‌ اما خیال‌ باطل‌ و حرام‌ و اندیشه‌ی گناه‌ و خاطرات‌ تلخ‌ برای‌ زن‌ علیه‌ دو نفر خواهد بود.» 🔹نکته‌ای که در فرمایش علامه تأمل‌کردنی است، تأثیرپذیری کودک حتی از خیالات و اندیشه‌های مادر است. حال اگر مادری دارای افکار باطل و خیالات گناه‌آلود باشد، اثری که بر تربیت کودک بر جای می‌گذارد، اثری منفی و در پاره‌ای مواقع جبران‌ناپذیر خواهد بود. اهمیت شیر مادر و تأثیرش بر تربیت فرزند را می‌توان از آیه‌ی 12 سوره‌ی قصص و ماجرای مادر حضرت موسی(ع) برداشت کرد؛ آیه‌ای که خداوند می‌فرماید:«و حرمنا علیه المراضع»، یعنی خداوند به‌صورت تکوینی شیر دیگر زنان را بر حضرت موسی(ع) حرام کرد تا زنی غیر از مادرش نتواند به او شیر دهد که راز این امر در تفسیر نمونه این‌گونه بیان شده است: «او باید از شیر پاکی همچون مادرش تغذیه کند تا بتواند بر ضدناپاکی‌ها قیام کند و با ناپاکان بستیزد.» 🏴 @Khamenei_Reyhaneh