#شعر_مهدوی
ای محو تماشای تو چشمان پری ها
از رایحه ات مست تمام سحری ها
خون است دل ما ز فراق رخ ماهت
محصول غم عشق تو شد خونجگریها
عمریست که حیران شده ی عالم خاکیم
گو کی که تو پایان بدهی دربدری ها
دنیا همه از هجر تو گردیده پراز تب سامان بدهی کی همه ی بی ثمری ها
لشکر بنگر در صف پیکار عظیم است
چون کشته عدو پیر و جوان و صغریها
با یار یمان در صف پیکار شد اکنون
ان یار خراسان نرود از بصری ها
نادم ز گنه خسته و حیران شده چون حرّ
در فکر تب توبه شده تا ز شریها
✅
@montazar