(۱) 💠خوش گذشت؛ اما ... 🔹تازه از سفر برگشته بود. هر چه فكر مي‌كرد، زياني در اين سفر نمي‌ديد. هم خوش گذشته بود و هم سود سرشاري از اين سفر تجاري برده بود. ـ پس چرا امام صادق(علیه السلام) به من گفت نرو، زيان مي‌كني؟ سفر از اين سودمندتر؟ كوچه‌هاي مدينه را يك‌يك پشت سر گذاشت تا به درِ خانة امام(علیه السلام) رسيد. بر در كوبيد و كسي در را باز كرد. داخل شد و نزد امام نشست. آنچه در سفر بر او گذشته بود، گفت؛ خصوصا از سودهايي كه نصيبش شده بود. هنگام خداحافظي، گفت: ـ پيش از سفر، خدمت شما رسيدم و دربارة اين سفر با شما مشورت كردم. مرا از رفتن نهي كرديد و فرموديد: « اين مسافرت براي تو زيان دارد.» اكنون هر چه مي‌نگرم، زياني نمي‌بينم. 🔹امام(علیه السلام) فرمود:« آيا به ياد داري كه يكي از منازل راه، چنان خسته بودي كه خوابيدي و تا خورشيد ندميد، بيدار نشدي؟» ـ آري، به ياد دارم. آن روز نماز صبحم قضا شد. امام فرمود:«به خدا سوگند كه اگر اين سفر، همة دنيا را هم نصيب تو مي‌كرد، سود آن كمتر از زياني است كه فوت نماز بر تو وارد كرد.» 📚جهاد با نفس، ج ۱، ص ۶۶. منتظران ظهور🍃🌹🍃🌹 ↙️به مابپیوندید↙️ ╭━━❀🕊❀🌼❀🍃❀━━╮ @montazer_313_mhdi ╰━━❀🍃❀🌼❀🕊❀━━╯