#محرم_مهدوی
#شعر_کودکانه
من به هیئت می روم🏴
باز هم بوی حلیم
در هوا پیچیده است
ظرف ها را مادرم
توی سینی چیده است
توی مسجد می رود
هیئت زنجیر زن
نوحه می خواند بلند
کودکی هم قد من
نان نذری می دهد🍞
نانوای کوچه مان
می شوی خوشحال تو
ای امام مهربان😊
توی این فکرم چه طور
باز هم کاری کنم؟
من به هیئت می روم
تا عزاداری کنم
پیچیده توی کوچه
بوی گلاب و اسفند
خشکیده بر لب ما
گل های سرخ لبخند
ماه محرم اومد🏴
دلها چه سوگوار است
خورشید هم از این داغ
غمگین و داغدار است😔
شاعر: طیبه شادمانی
@montazer_koocholo