کتاب گناهان کبیره_جلد دوم_فصل دوم_ص۳۲۳
۳_بهتان
از جمله گناهان کبیره ای که کبیره بودنش از طریق اولویت قطعی ثابت است، بهتان می باشد. یعنی به دیگری چیزی یا عیبی که در او نیست نسبت دهد. زیرا جائی که غیبت کردن که یاد کردن عیب دیگری که در او است گناه کبیره باشد، پس بهتان که ذکر عیبی است که در او نیست، به طریق اولی و حکم قطعی عقل، کبیره خواهد بود بلکه بهتان مشتمل بر دو کبیره است: غیبت و دروغ چون بهتان مورد ابتلای عمومی است و مفسده آن بسیار است. و در قرآن مجید و روایات، به سختی از آن نهی شده و عقوبتهای شدیدی بر آن وعده داده شده. سزاوار است به بعضی از آیات و پاره ای از اخبار در این مقام اشاره شود.
آیات افک در سوره نور
در سوره نور هیجده آیه یعنی از آیه ٣ تا ٢١ موضوع افک تذکر داده شده و هرچند مورد آیات و شأن نزول آن خصوص بهتان به زنا است، لیکن در ضمن آنها از بهتان به طور کلی، تهدید سخت فرموده چنانکه ذکر می شود.
خلاصه آنچه مفسرین در شأن نزول آیه افک بیان کرده اند، آن است که این آیات درباره جمعی از منافقین نازل شده است که عایشه همسر پیغمبر را مورد تهمت قرار دادند.
باین تفصیل که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در غزوه بنی المصطلق، عایشه را به اتفاق خود حرکت داد و او را در هودجی پوشیده سوار کرده بود.
عایشه می گوید: هنگام برگشتن، وقتی که به نزدیکی مدینه رسیدیم، در شب به منزلی فرود آمدیم. در نیمه شب من به اتفاق زنی دیگر برای قضای حاجت، از لشگرگاه دور شدیم. چون بازآمدیم گردنبند خود را که از مهره یمانی بود و بر گردن داشتم نیافتم گمان کردم آنجائی که برای قضای حاجت رفته بودم ضایع شده است. در تاریکی شب تنها برخاستم و به آنجا رفتم و جستجوی زیادی کردم و نیافتم پیغمبر خدا از رفتن من بی خبر بود، بفرمود تا آواز رحیل کردند. لشکر رفت و آنان که مأمور هودج من بودند آمدند و هودج را بر شتر نهادند به خیال آنکه من در هودج هستم و رفتند.
چون بازآمدم، در آن منزل هیچکس را ندیدم آنجائی که شترم بود دست مالیدم گردنبند را پیدا کردم و همانجا نشستم. خواب بر من غلبه کرد و خوابیدم و اندیشه ام آن بود که از پیوستگان من وقتی که خبر بیابند کسی به طلب من می آید ناگاه صفوان بن المعطل که در منزل پیش خفته و از لشکر بازمانده بود، بر شتری سوار رسید چون مرا دید و شناخت هیچ نگفت شتر را خوابانید تا من بر آن سوار شدم. زمام شتر به دست گرفت و آمد تا هنگام گرمگاه به آن منزلی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرود آمده بود رسیدیم و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله از کار من بی خبر بود.
چون شتر من از دور پدید آمد، عبد اللّه بن ابی سلول و جماعتی از منافقان از روی طعنه گفتند: زن پیغمبر با مردی بیگانه از راه بیابان می آیند. پس آن مرد منافق گفت به خدا که بین آنها کار ناشایست واقع شده است و این بهتان را سایر منافقان نیز گفتند و بعد در بین مسلمانان مورد گفتگو شد. بعضی نهی و نفی می کردند و برخی ساکت بودند.
این قضیه چون به سمع مبارک پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رسید، سخت ناراحت و رنجیده خاطر گردید و عایشه هم بیمار و بستری شد.
چون یک ماه و هفت روز از این قضیه گذشت، رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در حجره عایشه بودند و زنی از انصار هم در حجره بود و به روایتی پدر و مادر عایشه هم بودند.
پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به عایشه فرمود: اگر از این مطلب مبرائی، خدا تو را عوض دهد (یعنی در برابر افترائی که بتو بستند) و اگر خطاکاری توبه کن که خدا توبه ات را می پذیرد.
عایشه گفت: خدا می داند که من از این موضوع مبرایم و از من چیزی صادر نشده که مرا از خدا شرم آید و لیکن دشمنان چیزی در میان افکنده اند و من هرچه بگویم از من باور نمی کنند پس چیز دیگر نمی گویم مگر آنچه یعقوب گفت فصبر جمیل. این بگفت و روی را به دیوار نموده شروع به گریه کرد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله آنجا نشسته بود که بر آن حضرت وحی آمد و آیات مزبور را آورد. چون آن حضرت از وحی فارغ شد به عایشه فرمود: تو را بشارت باد که خداوند تبرئه ات فرموده می فرماید:
«کسانی که از شما بهتان زدند، آن را برای خود شر (بدتر) نپندارید. بلکه برای شما خیر (بهتر) است (زیرا شما برایشان حق عوض پیدا می کنید و چون بر آن صبر کنید سزاوار ثواب می شوید) هر مردی را از ایشان است آنچه را که از گناه کسب کرد (یعنی جزای آن و وبال و عقوبتش تنها به او می رسد) و آن کس که بکار بزرگترین این بهتان قیام کرد او را عذاب بزرگی است» [1] .
_______
١ ) - إِنَّ اَلَّذِینَ جٰاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لاٰ تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اِکْتَسَبَ مِنَ اَلْإِثْمِ وَ اَلَّذِی تَوَلّٰی کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذٰابٌ عَظِیمٌ (سوره ٢۴ آیه ۱۱)
توابین منتظر
🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ به حق زینب کبری سلام الله علیها